مادر شوهرم اینا تو روستا هستن اینم امشب میخواس بره مسجد اونجا من گفتم من نمیام اگه میخوای خودت برو اونم در و محکم بهم زد رفت بیرون حالا هم که اومده یکسره با حرفاش داره رو اعصاب من میره تازه یه مدت بود که سر این چیزا بحث نداشتیماا باز همون آش و کاسه انگار جای خونه خودمون مسجد نداره که یه کاره بریم اونجا اه