من نزدیکه۹ساله ازدواج کردم به مادرشوهرم اصلا زنگ نمیزنم برا حال واحوالپرسی واونم نمیزنگه ازاول اخلاقم اینطوربوده باهاشون وتنهاهم نمیرم خونشون ولی هفته ای یکبار براناهار یاشام میریم خونشون ولی جاریم که سه سال بعدمن ازدواج کرده خودش تنها میره ومیاد بهشون زنگ میزنه باخواهرشوهرم گرم مبگیره باهاش خریدمیرهوالبته اینور اونورهم ازشون بدمیگه من اصلا نمیتونم اینطور باشم رفتارای جاریم باعث شده خواهرشوهرم اصلا بهم محل نمیزاره وهمش باجاریم گرم میگیره وهمین جاریم پشت سرمنم بدگویی کرده من رابطمو باجاریم درحد سلام وخداحافظی کردم جاریم خیلی خوشحال میشه وقتی میبینه خواهرشوهرم اصلا باهام حرف نمیزنه کلا سیاست داره این جاریم مادرشوهرمم تاجاریمو میبینه ازش تعریف میکنه پیش من همش ازکارایی که جاریم براشون کرده میگه این بی محلیا باعث شد من الان نزدیکه ۱۵،روزایناست خونشون نمیرم چون وقتی میرم بابی محلی کردناشون معذب میشم وپیش جاریم ضایع میشه ازطرفی همسرم خیلی نجیبه اصلا نمیشه گفت پسراین خونوادس وقتی میدید خواهرشوهرم اصلا باهام حرف نمیزنه ومن تنهام همش با اشاره میگفت چیزی شده مشکلی هست والانم که دوهفته اس گفت بریم خونشون ومن گفتم نمیام زنگ زد به مادرش وگفت که منتظرنباشین نمیایم بدون هیچگونه دلخوری وقهری حتی درجواب اعتراض من گفت قبول میکنم مادروخواهرم سیاست رفتاری بلدنیستن کارشون اشتباهه بخاطرهمینم من وسط هفته بهش پیشنهاد دادم بریم خونه مامانت من حق دیدن پدرومادرتو ازت نمیگیرم بریم خونشون چون همیشه پنجشنبه ها میریم وپنجشنبه ها جاریم وخواهرشوهرمم اونجا میشن اما همسرم مخالفت کرد وگفت نه پنجشنبه میریم اگه تو راضی باشی اگه نه که نمیریم واقعا نمیدونم باید چیکارکنم حتی به همسرم پیشنهاد دادم خودت. برودیدنشون گفت بدون تونمیرم اصلا بنظرتوم چطوری باید رفتارکنم؟؟؟رفتاردرست چیه؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم منم مشکل شمارو دارم ولی هرروز نه هفته ای من اوایل سر این خیلی خونمون دعوا بود ولی الان اون جوری نمیکنم اتفاقا با بچه ام یا با شوهرم پیش اونا گرم میگیرم به شوهرم میرسم میوه پوست میکنم براش چایی میبرم براش اتفاقا دور و بر هم مخصوصا جاری هام میترکن منم اوایل خیلی حرص میخوردم ولی الان راهش اینه خودتو با شوهرت مشغول کن الکی تو گوشی یه متن اخبار یا یه چیزی پیدا کن باهم بخندین بزار جاری برا با شوهرش خونه دعوا کنه چرا ا نا باهم خوبن و از این حرفا اون وقت خودشون محل نذر آدم میشن ولی اگه رفتار جاریتو بری هی خارت میکنن بگم بدون من دیدم میگم
من قهرنمیکنم وانتظاری هم ازشون ندارم حرفم اینکه هروقت خونمون اومدن مهمون احترامشون کردم بخداخواهرشوه ...
خوب اینکه الان خونه اشون نمیری یه جور قهره دیگه ، انتظارت هم اینه باهات گرم بگیرن...اوکی...شما هم خودت باید یه قدمی برداری
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس دوست عزیز لطفا متن امضاء من رو بخونید نی نی سایتی گرامی لطفا اگر با کامنتهای من مخالفتی داشتید احساستون رو کنترل کنید و من رو ریپلای نکنید مگر اینکه مستقیما شما رو مخاطب قرار داده باشم یا استارتر تاپیکی باشید که توش پست گذاشتم ، من مایل نیستم هیچ بحث و تبادل نظری با مخالفانم داشته باشم مگر اینکه خودم اعلام آمادگی کنم پس خودتون رو خسته نکنید و با اجتناب از هر بحث بیهوده ای در حق اعصاب و شخصیت من و خودتون لطف بزرگی بفرمایید
خوب اینکه الان خونه اشون نمیری یه جور قهره دیگه ، انتظارت هم اینه باهات گرم بگیرن...اوکی...شما هم خو ...
نمیگم گرم بگیرن گفتم که عزیزم من درسته رفت وامد نمیکنم باهاشون رفتارم رسمیه باهاشون ولی بی محلی هم نمیکنم اینکه سرسفره خواهرشوهرم به همه چایی روتعارف کردبه من نه دلیل بربی ادبیه نه گرم گرفتن من این رفتاروبی احترامی وبی ادبی میدونم نمیگم که باهام بگو بخند کنه وگرم بگیره
نه میخواین آدم بشن اونا محلتون نمیزارن با نقط ضعفشان بازی کنین که میشه پسرشون فقط پیشه اونا بهش برسین بگین بخندین البته خونه بودن هم برسین گناه دارن شوهراتون بزاریم بسوزم و خودشون بیان طرفت ههههههههه
نه میخواین آدم بشن اونا محلتون نمیزارن با نقط ضعفشان بازی کنین که میشه پسرشون فقط پیشه اونا بهش برسی ...
اخه چیکارکنم میریم اونجا همسرم با برادراش حرف میزنه ماخانوما جدا نشستیم مثلا خواهرشوهروجاریم ومادرشوهرم باهم نشستن وشوهراشون که میشه پدرشوهرم وبرادرشوهرم وشوهرخواهرشوهرمم باهم من برم وسط حرفا وصحبتهای اقایون ؟؟