از صبح با کلی دوق و شوق وایسادم فسنجون درس کردم برای اولینبار شوهرم اصلا تو دهنش نکرد گفت از ریختش خوشمنمیاد تازه هرچی از دهنش دراومد بارم کرد که تو فقط غذا حرومکنی و عرضه غذا درس کردننداری اصلا از اشپزی کلا متنفر شدم حالم از غذا پختن بهممیخوره بس که هر چی درس کردم شوهرمایراد گرفت