سلام من پنج هفته و سه روزمه که تهوع دو سه روزی هست ندارم تو اواخر هفته چهارم اوایلِ هفته پنجم اول صبح داشتم شاید سه روز بود که داشتم الان نگرانم واسه بچه نکنه رشد نکنه یا... چرا تو گوگل نوشته نداشتن تهوع بارداری خطرناکه آخه!!!!
اخه من همش فکر میکنم باید تهوع بگیرم...کمر درد...درد سینه...کلا انگار باید همه علائم رو باهم داشته ب ...
اشتباه میکنی. من عین فرفره بودم. ببین شب قبل سزارین با موتور رفتیم دربند. کلا خیلی حال کردم ۹ ماه 😂
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
اوه ماشالله😍😍😍همچین بارداری ارزومه.اما سالم و بی دغدغه... انشااله خدا حفطت کنه
انشالله. . من حتی فردای سزارین بلند شدم چون کمکی نداشتم شوهرم مثلا کباب درست میکرد گاز کثیف میشد خودم تمیز میکردم. مادرشوهرم میگفت چشممیخوری بشین 😂😂😂😂
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
نگران چرا؟🤔 من و یکی از دوستام باهم بارداریم،دو هفته فرق داریم نه اون تهوع داره نه من 😁
چون من قبل بارداری و مجردی اصلا نشنیده بودم بارداری, بدونتهوع سرچ هم کردم متنای منفی, و خطرناک اومد خیلی, حالم بد شد ممنونم عزیزم ان شاءالله همیشه تن درست باشی
نی نیت پسر بود؟؟میگن سر پسر ادم زرنگمیشه..ماشالله خوش زا بودی
دختر دارم 😍😍 نه کلا انرژیم بالاست. ببین خواهرشوهرم ۴۵ روز بعد من زایمان کرد ی هفته مواظب اونم بودم. خاله شوهرم میگفت دخترم ۳ ماه زاییده هنو نمیتونه خودش جمع کنه ماشالله به تو . دوست ندارم بخوابم و ناله کنم
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...