سلام بچه ها..من بعد از مدتها کاهل نمازی صبح پا شدم نمازمو با اذان خوندم..همینکه بچم شیرشو کامل خورد اذانو گفت..نمازو خوندم ۳۴بارالله اکبر ۳۳بار الحمدلله و ۳۳ بار سبحان الله خوندم و خوابیدم..خواب دیدم تو یکی از اتاقای یه مسجد بودیم من و بچم خانوادم..بعد چادر زدم میخواستم برم بیرون راهو گم کردم..تاکسی گرفتم منو تا سر یه خیابونی رسوند خیابون آشنا بود ولی هر طرف میرفتم انگار دور ب نظر میرسید نگاه کردم دیدم یه خیابون شلوغه رفتم تا یه سربازای چینی اونجان یه سری آدمم روبروشونن بهم گف کد ملیتو بگو از اینور رد شو گفتم ن گفت خواهش نمیدونم چرا گفت خواهش😄 بعد گف بیا از این ور رد شو نرفتم برگشتم رفتم تو یه کوچه تا همه آدما انگار مرده ن ولی راه میرن یه زن دم در خونش داشت شلاق میخورد کسی بالا سرش نبود..انگار اون چینیا چند بار میکشتنشون و زندشون میکردن..تا بالاخره بمیرن..تو این حین همش یاد بچم بودم میگفتم الان چند ساعته ک شیر نخورده هر چی میرفتم به جای درستی نمیرسیدم بعد از خواب پا شدم ..انگار تو خواب بچم مرده بود وقتی بهش رسیدم..خیلی ترسیدم پا شدم بچمو شیر دادم..گفتم بیام بگم خوابمو ببینم کسی تعبیرشو میدونه؟