2737
2739

چه روزای خوبی بود برا من چقد الکی خوش بودم فکر میکردم حتما تحفه ایم که اینهمه دوسم داره😏🙄 بهترین خاطرم روزی بود که باهم قهر بودیم و گوشیمو شکسته بود و برام بعد چند روز یه گوشی نو خرید و آورد در خونه مامانم انقد خوشحال شدم که هیچ وقت یادم نمیره ...سال ۸۹.۹۰بود وتازگیا گوشی لمسی مد شده بود و دست هرکسی نبود هنوز ...خیلی سالا گذشته ازون روزا دلم هوای همون روزای بی غل و غش وکرده حسابی...شمام خاطراتی دارید بگید میخونم 

گاهی گمان نمیکنی وخوب میشود...گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود....

٤سال درست بوديم

خاطره زيااااااده خيللي زياد


دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

يادم نمياد 😐

هميشه از خدا درخواست كنيد،شايد در طالعت نوشته باشد:         روزي اش خواهم كرد،اگر بخواهد.   💜💜💜                                            (تو درخواست هاتون اگه دوست داشتين براي مشكل من يه صلوات ميفرستين؟🌷)وزن در ٢٥بهمن ماه٧٣كيلو😐هدف در ٢٥اسفند٧٠كيلو🙋🏼‍♀️هدف دوم در ٢٥فروردين ٦٧كيلو🙋🏼‍♀️هدف سوم در ٢٥ارديبهشت٦٥كيلو😍

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731

خوشبحالت ما ک خاطرهدای نداریم

بعداز ۲سال مبارزه با تنبلی تخمدان با امپول اچ سی جی و قرص لتزول۳۰ مهر ۱۳۹۷ فهمیدم باردارم😍اون روز قشنگترین روز زندگیم‌بود😍یعد فهمیدم تیرویید بارداری گرفتم خیلی حرص خوردن هنوزن قرص میخورم واسه تیرویید😥تا اومد خیالم کمی راحت بشه رفتم سونو ان تی فهمیدم ان تی بچم ۳/۴ هس😢رفتم امینو سنتز🤕اول گفتن بچه ات سالمه خداروشکر خیلی خوشحال شدم😥بعد دوهفته زنگ زدن کروموزوم‌۹ بچه وارونگی داره بیاین ازتون ازمایش خون بگیریم ببینیم خودتونم کروموزوم تون همین شکله😢😢ولی بخاطر هزینه های بالاش و اینکه دیگه تو ۲۰ هفنگی بودم و مجوز سقط نمیدادن نرفتم واسه ازمایش😢دیگه چیزی نمونده تا دخمل گلی من پاشو به دنیا بزاره🤗😍؛دعا کنید دخترم سالم باشه وسالم بیاد بغلم واسه سلامتیش یه صلوات بفرسین ممنون😘.......۱۰ تیر دخترم دنیا اومد خداروشکر سالمه😍😍امان از این دکترا😠
2738

ما همو دوست داشتیم ولی هیچ کدوم نمیفهمیدیم ک همو دوس داریم ی بار تو مسیر دانشگاه داشتم میرفتم یهو جلوم سبز شد خواهش کرد منو تا دانشگاه برسونه خانوادم خیلی حساسن خیلی اگ میفهمیدن کلی بد میشد ولی چون دوسش داشتم سوار شدم و هیچ وقت یادم نمیره اعتراف کرد چقد وقته دوسم داره و منم هی از خجالت سرخ میشدم دو روز بعدشم مامانش زنگ زد برا خواستگاری

سوخت!تمام ارزوهایم!کاخ رویاهایم!سوخت!خاکستر شد!اما از دل آن خاکستر دلم جای شکستن الماس شد!

زمستون سال ۹۵ بود هفته ای دو روز میومد دنبالم مترو صادقیه من از دانشگاه میومدم اون از سرکار 

میرفتیم پیاده دور دور و یه چززی میخوردیم 

هفته ای یه بارم سینما بعضی فیلمارو چند بار دیدیم😄😄

اون زمستون خیلی خاطره انگیزه برامون 

اون موقع اوضاع مالی پدرم داغون شده بود و لباس گرم مناسب نداشتم همش سردم میشد بیرون 

همیشه کاپشنش تن من بود خودش یخ میکرد ولی میگف من خیلی گرمایی ام 

بعد از ازدواج فهمیدم سرماییه دروغ میگفته😅

 تاپیک فاتحه برای مادربزرگ مهربونم هرکس لطف کرد و فاتحه فرستاد تاپیکو لایک کنهhttps://www.ninisite.com/discussion/topic/3353938/مادربزرگ-مهربونم-روحت-شاد

بهترین خاطره ام روزی بود ک۳ماه سرکارش گزاشتم نرفت بعدم گفتم سرکاری قسم داد اگه یبار عکستو ببینم میرم منم شماره دانشجویی و رمز عبورمو دادم رفت تو سایت دید ی عکس با مغنعه بدون ارایش😂😂😂هیچوقت یادم نمیره چقدر تعریف کزد میگفت عاشق شده برای من انگار جک میگفت تتو دلم میگفتم برو بابا تا زد و ی روز اومد دم دانشگاه دیدنم من کپ کردم اخه ادرس و اینا هیچی ازم نداشت فهمیدم از تو سایت دانشکاهم برنامع کلاسیمو کش رفته خلاصه منم عاشقش شدم و ازدواجیدیم😂

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687