"من بسیار ثروتمند، بسیار، زیبا و بسیار غمگینم" ................................................................................................................ می توان همچون عروسک های کوکی بود/با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید/می توان در جعبه ای ماهوت/با تنی انباشته از کاه/سالها در لابلای تور و پولک خفت/می توان با هر فشار هرزه دستی/بی سبب فریاد کرد و گفت/"آه من بسیار خوشبختم"
وقتی رب گوجه ده برابر شده معلومه خونه هم کلی رشد داشته خو
اﺷﮏ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭼﻬﺮﻩ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺷُﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﺑﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ، ﮐﺴﺎﻥ، ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ …گرسنگی یار دیرین و وفادار ما بوده است و برهنگی در کنار گرسنگی یک دم نسل های ما را ترک نگفته است.