موفقیت نامحدود
روز ششم
قسمت سوم
تصور کنین که مغز شما یه کامپیوتر باشه. وقتی ما تو کامپیوتر یه سوالی بنویسیم و سرچ کنیم جواب رو بهمون میده، مغزم همین طوره هر چی ازش بخوایمو بهمون میده. اما باید حواسمون باشه، یه فرقی که ذهنمون با کامپیوتر داره اینه که اگه از کامپیوتر یه سوالی بپرسی و بلد نباشه میگه گشتم پیدا نکردم. اما ذهن اینجور نیست اون اگه جواب رو ندونه میاد یه جواب واهی بهت میده.
مثلا تو به خودت میگی چرا هر چی اتفاق بده واسه من میفته؟ ذهن جوابو پیدا نمیکنه اما چون منتظری یه جواب الکی بهت میده و میگه چون بدشانسی.
وقتی این جوابارو میشنوی هر روز ناراحت و غمگین تر میشی و احساس خوشی از بین میره.همه تو زندگیشون روزای خوب و خوشی هم دارن اما چون فکرش رو منفیه باعث میشه به جاخوشی به ناراحتی توجه کنه.
سعی کنین سوالای درستی از خودتون بپرسین، مثلا نگین چرا هر کاری میکنم نمیتونم از شر چاقی و اضافه وزن خلاص شم.
فکر، اینو این طور برداشت میکنه که تو نمیتونی از پسش بر بیای برای همین یه جوابای بهت میگه که نا امید شی.
فکر کنین یه اتفاق بدی واستون افتاده، نیاین زانوی غم بغل بگیرین و سوالهای نا امید کننده بپرسین. به جای این سوالها بپرسین من از این وضعیت و اتفاق چه چیزی میتونم یادبگیرم؟ و ببینین ذهن چه طور سریع جواب میده.
چه طور میشه مشکلات و شکلات کرد؟
فکر کنین خیلی ناراحتین و من ازتون یه سوال میپرسم: الان تو زندگیتون چه چیز عالی دارین مسلما اولین جوابی که میدین هیچیه، درست؟. ولی ازتون میخوام بیشتر بهش فکرکنین مسلما اون موقع یه چیزای به ذهنتون میاد⇦تن سالم، خانواده خوب….
احساس ما چه خوشی چه ناخوشی تنها به این بستگی داره که در اون لحظه مغز رو چی تمرکز کرده.
ادامه دارد3