یه ما دیگه عروسیه
منم ۸ماهه عروس شدم
النگوکی عوض کنم؟؟؟؟؟دیگه النگونمخام نمتونم نگه دارم.هی میخوره اینوراونور.چی بخرم جاش؟حدودا ۱۱تومنه
غروب باشوهرم دعوامون شد پیرنشوگرفتم نره چون خاسم چیزی بگم بش.میرفتیم خونه خاهرش غروب گف چرا زنگ نزدی خاهرم که بری کمکشو اینااون به توزد.(درصورتیکه من به خاهرش گفتم برم کمک فقط اقانمدونس)به خاهرشم کفتم که شوهرم بیدارشه میام زودتر ولی.مثلا۷
شوهرم پاشد ازخاب اخمو منم خودم خابم برده بود اخه دیروزش مراسم بود خیلی خسته بودم.
پاشو بریم یه زنگ نزدی.قبل خابیدنشم شونه هاشوماساژدادم ازبیرون صدادعوا زن شوهر اومد شوهره میگف سوارشو هی بازنه ملایم حرف میزد.گفتم شوهرش چه خوب به زبون گرفته زنه رو اقای مابود هاپومیشد دعوام میکرد.باحالت بچه گانه گفتم.یوهوگف بگم هاپوفلانیته😮😮😮😬😬😬منم گذاشم رفتم تواتاق هیچی نگفتم فقط گفتم بگی ادبتونشون دادی مگه چی گفتم بت.
اقا گرف خابیدواخموپاشد (خاب بود به خاهرش زنگیدم.اخه مادرشوهرم دیروزگف فلانی میگه سالادمومیدم الای درس میکنه.ینی من..گف نه درس کردم خاسی بیابشینیم ظرف بچینیم)گفتم که پاشد شوهرم میام.اینکه اخمو پاشد من محلش ندادم اونجورگف.بعداومدبالاسرم گف من باید طلبکارباشمانه تو.من ج ندادم هیچی نگف میمون .بادعوا پاشو بریم زودباش.یهودادزدبالاسرم خودم میرم نیومدی نیومدی.منم پاشدم حاضرشدم .رفتم راهروبیادبریم.الکی گفتم ز زدم بیان دنبالم ببرنم.رف کوچه هی گفتم بیتو یه چی بگم یه دیقه بعدبریم.نمیومد حرصم گرف.میخاسم بش بگم من به خاهرت زنگ زدم توکارام دخالت نکن خودم ایناروبلدم.
چون نمتونسم بادعوابرم مهمونی.اخرم به زورچی اومد.منم چنتازدمش😌😌😌اخر پیرهنشوگرفتم اونم خاس دسموبازکنه هم النگوم له شد هم دسم.چقدم بعدش دعواکردیم
گریه کردم
خاسم زودبرم هشتوربع رفتم یه ربع قبل اذان
گفتمم هرکی گف دیراومدین بگن من دسم باچاقوبرید نشسه بودم گریه میکردم
اخه میدونن چجوریم😡😡😡ببخشید وسطاش قاطی پاتی شده
بگین طلاموچکارکنم؟