بچه ها من برای نازایی زیاد دکتر رفتم هم خودم هم شوهرم و خانواده شوهرم کم و بیش در جریان بودند چند بار با حرفاشون دلم شکستند و من تصمیم گرفتم اصلا یه کلمه هم دیگه چیزی از اینکه کجا میرم و میام نگم بهشون .حالا بعد رمضون شوهرم میخواد مادرش رو ببره یزد خواهرش بهم گفت تو هم برو باهاشون دکتر .منم گفتم نمیرم .شما جای من بودید میرفتید یا میزاشتید دفعه بعد تنهایی برید .و اینکه تقریبا ده ساعت راهه .