دیروز مادرشوهرم اومد خونمون انگار با پسرش دعواش شد من خیلی تحویلش گرفتم حتی از زن برادرش پیشم گفت که با عروسش بده باهاش دعوا کردم ک چکار عروست داری و... بعد من گرماییم بخاطر بارداریم خودشم میدونه داشت سرما میخورد بخاطرش کولرو خاموش کردم شوهرم میگفت دمپاییاتو دربیار مامانم بپوشه هوس آش کرده بود رفتم براش گرفتم و...بش دارو دادم شب خوابید سرما خوردگیش بیشتر شد
می دونی چرا چون بعضیامون نمی تونیم درک کنیم مخصوصا اول زندگی یه مادر بچه بزرگ کرده که به قد و ...
مگه دخترا رو پدر مادرشون بزرگ نکرده ؟ یا مثلا وابسته دخترشون نبودن ؟ مگه نمیگن دخترا حساس ترن پس تو ازدواج بیشتر باید بهشون توجه شه چون از پدرمادرشون جدا میشن . فرقی نمیکنه که مگه فقط پسر جدا میشه ؟ ادم به زور با پسرشون ازدواح نکرده که خودشون میان خاستگاری پس باید به اون مرحله از فهم رسیده باشن . چرا خودشون شوهراشونو برا خودشون میخان و میگن زن اولویت اول شوهرش باید باشه اما به پسرشون میرسه بازهن همین حس رو دارن .
☀☀☀
"تو" صبح باش ...!
من تمام شب های تاریخ را
تاب می آورم ...!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه اصلا اینارو نفرس چون بیشتر خوش حال میشه که حالت رو جا ا ورده پسرش ولش کن بابا بعدشم به شوهرت بگو جای تشکرتونه که من با این وضعیت دارم،به مادر میرسم اینطوری میکنید