واای اینو گفتی خاطره شوهرم یادم امد
میگفت خورد بودم تقریبا ده ساله و اینا
بعد اینا یه روز مهمان داشتن همش مرد اونم همکاران پدر شوهرم خلاصه همه نشستن اینم داره باخودش بازی میکنه باباش بش میگه بچه برو بیرون تا اعصابمو بهم نریختی
اونم دو سه بار اخرشم میگه بهش گفتم ها تو فقط زورت به من میرسه چرا زور مامانمو نداری اون شب زیرت گرفته بود رو شکمت میپرید 😐😐😐😐😐😐
بیچاره پدر شوهرم😂😂😂😂😂