2726

عکس کیو گذاش؟

خیلی وقت نیس که آدم ریلکسی شدم. دنیا به کاممه. بااینکه سنم زیاد نیس ولی دارم به تک تک آرزوهام میرسم. شایدم به این خاطر هست که دنیارو جدی نگرفتم. سخت گذشت بهم تا فهمیدم منم یه روزی میمیرم.دیگه بعد یه سال مرگم کسی منو یادش نمیمونه. حتی پدرمادرمم دیگه زیاد منو یاد نمیکنن. حتی عشقم. حتی دوستام. دارم به تک تک آرزوهام میرسم چون دل خوشی دارم. این دل خوش رو یکماهه که بهش رسیدم. واسه هیچ چیزی خودمو ناراحت نمیکنم. حرفای مردم رو اگه به کامم نباشه به یه ورم میگیرم. خیلی وقت نیس که دیگه اگه مردم سوالی میپرسن جوابشونو نمی دم یا اگرم بدم کوتاه . چون زندگی من به کسی ربط نداره. خیلی وقت نیس آدمارو میشناسم. تقریبا از روزی که با نینی سایت آشنا شدم خیلی چیزا اومده دستم.  هنوز 20ساله م نشده ولی از یه آدم30ساله بیشتر میدونم. خیلی وقته تحویلم نگرفتن دوروبریام . ولی الان افتادن به پام. دارن پاچه خواریمو میکنن. کی باورش میشه دارن پاچه خواری یه دختر 19ساله شهرستانی رو میکنن؟  آره کسگم خیلی چیزا یاد گرفتم. درس رو دوست ندارم چون فرقی بحالم نکرد. حالمو خوب نکرد. باعث نشد از زندگی چیزی یاد بگیرم. هر کاری دوس داشته باشم میکنم. حرفت حق باشه با جونو دلم قبولت دارم و میگم چشم. حرفت حق نباشه یه گوشم دره یه گوشم دروازه. دنیا قبلنا به کامم تلخ بود . خیلی سخته منی که دوستام سرم جنگ و دعوا داشتن که با کدومشون برم بیرون و با کدومشون حرف بزنم یهو تنها شم. باورت نمیشه اگه بگم از اون چهل پنجاتا دوستی که داشتم یکیشم نموند باهام . دیگه نمیخام هیچ دوستی داشته باشم. چند ساله تنهام .پیشونی خدامو میبوسم که گذاشت من تنها باشم .تنها نمیشدم الان اینهمه خوشبخت نمیبودم. فقط یکماهه فهمیدم زندگی چیه. چجور باید باشم. چیکار باید بکنم. از زندگی چی میخام .کوچیکترین چیزا هم مثل یه فیلم نگا کردن منو خوشحال میکنه. دیگه از آدما خوشم نمیاد . از هیچکی . امیدوارم توام یه روزی به خوشبختی که من دارم برسی.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

چرامن عنوانومتوجه نمیشم چی میزنه

ارسامم دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
2728
همسایه پایین م ،. نمی دونم چن سالشه یه کمی سن می زنه ،

🤐🤐🤐🤐🤐🤐

لعنت به شبهای بعد از توووووو  به دردی ک ماند از توووووو.....‌‌  به دادم نمیرسی.....  رفتی آواره شد خانه😢ماندم غریبانه😭لعنت به بی کسی💔🤦‍♀️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730