سه ماه پیش ماشین برادرشوهرم خراب شد و پیش هر مکانیکی برد فقط الکی خرج تراشیدن و عیب واقعیشو نفهمیدن عموی من مکانیکه و تشخیص ایرادماشین روواقعاخوب بلده شوهرم گفت به برادرش که ببره پیش عموی من، از اول پیش عموم نبرد چون راه عموم دوساعت دورتر از ماست. خلاصه برد و عموم خیلی زود ایرادو تشخیص داد و چون بعدازظهربود گفت ماشین باید بمونه و تواین یکی دوروزه درست میکنم و خبرمیدم. منم بهش زنگ زدم و حسابی سفارش کردم.چون برادرشوهرم روماشینش حساسهخلاصه فردا برادرشوهرم زنگ زد و گفت ببین امروزحاضرمیشه برم بگیرم چون واقعابدون ماشین نمیتونم برم سرکار منم زنگ زدم و عموم گفت فردا حاضره ولی من اصرارکردم گفت پس بگو غروب بیادبگیره و خلاصه رفت گرفت و تشکرکردو خوشحال ازینکه عیب رفع شده.دیشب خونه مادرشوهرم بودیم دوباره گفت فلان ایرادو داره و دوباره شوهرم پیشنهادداد ببره پیش عموم.و قرارشد ما میریم خونه مادرم ببریم عموم درست کنه. موضوع اصلی اینجاس که به شوخی گفت حالا باهاش نرید شمال. اوندفعه ام عموت میخواست دیرتر بده یه دوری باهاش بزنه. تا اومدیم ماشینو چک کنیم صدای ضبط تا آخر بود و عموت گفت آهنگات قشنگن فلش میدم بعدا بریز منم گفتم اون ۳۰ ساله ماشینای مردم دستشه نمیاد با ماشین کسی دور بزنه و بگرده. خلاصه شب اومدیم به شوهرم گفتم هم باید ببریم تو بالاسر ماشینش باشی و لوازم بخری و هوای ماشینو داشته باشی هم اینکه داره به شوخی مبگه شمال میخای بری با ماشینم.به ماشینش چیزی بشه میخاد پدرمونو دربیاره.شما چی میگید .؟ چکارکنیم؟ ببریم یا نبریم؟ شوهرم گفت میگم خودت ببر.گفتم نه اون ببره نه ما.چون اونجوری گفت راجع به عموم. بگو ببره یه مکانیک دیگه.بگید حساسم یا نه اونم بد حرف زده؟ الان چکارکنیم؟