2733
2734
عنوان

عمر خوشی من فقط دو روزه

112 بازدید | 6 پست

دو شب شوهرم خیلی خوش اخلاق بود رو ابرا بودم امشب خانوادش افطار اينجا بودن از صبح چند مدل دسر درست کردم و بستنی و... غذام هم خیلی خوشمزه بود خیلی وقت گذاشتم پریود هم شدم و درد بدی داشتم سر سفره دید سالاد هویج نداره عصبی شد چرا گفتم دوتا مغازه رفتم. نداشتن گفت میخاستی بگى بخرم تا اخر شب محل نمیداد یر سفره پیشم ننشست و تا اخر سنگین بود.بعدش قرار بود برای تعطیلات بریم شمال باز کنسل شد قرار شد بریم شهر ما اخه 1000 کیلومتر دوره دید دل تنگم گفت بریم خونه بابات حالا امشب داداشش گفت ماهم میایم. بعد ک رفتن گفت اینا هم میان گفتم اره شنیدم بیا همون شمال بریم هم نزدیکتره هم من نمیتونم از دیدم خانوادم لذت ببرم باید پیش اینا بشینم یا ببریم بیرون بهش برخورد قهر کرد. گفتم حرف بدی نبود گفت خوبه منم بگم خانوادت نیان گفتم چه ربطی داره اونا که میان بریم شمال بخدا اونقدر مامانم مهمونداری میخاد بکنه که کلی خرج میفته روش تازه منم ازاد نیستم مشکل خوابیدن هم هست یک خوابه خونشون

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

وا بیکاری شوهرت چه گلی زده به سرت که حالا فک فامیلشو ببری چتر کنی رو سر خانواده بیچارت تو این گرونی واسه یه هویچ خونتو کرده تو شیشه چه عزتی برات گذاشته ؟که حالا ببری خانوادشو سیر کنی پا نزار والا😕

چن وقت پیش گفت میخای با خانوادت بریم سفر گفتم نه تو راحت نیستی با اونا ولش کن بهش گفتم من کلا دوتایی باشیم راحتم حالا بش برخورد گفتم برا خانواده خودم هم گفتمنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز