آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه !
اکنون آمده ام تا دستهایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو
قیمتشو نمیدونم ولی معمولا این ورا ۱۲ جلسه ۳۰۰-۴۰۰ هست
نه بیشتره
من یه باشگاه قیمت گرفتم، جلسه ایی ۱۰۰
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید، در رهگذار باد نگهبان لاله بود ... نیچه معتقد است فلاسفه فیلسوف متولد میشوند، روح حقیقت طلبی و علاقه مندی به تجزیه و تحلیل و حل مشکلات و تفکر نقادانه را میتوان در فرد با آموزش پروراند، اما برای بعضی از آدمها حقیقت خیلی مهم است، درست بودن و خوب بودن معنایی بسیار قوی برای برخی از افراد دارد، من هم چنین آدمی هستم من همیشه خیلی مشتاق بوده و هستم که بدانم بالاخره کدام حرف درست است و کدام نیست، زیر بار حرف زور رفتن برای من بسیار دشوار است.
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید، در رهگذار باد نگهبان لاله بود ... نیچه معتقد است فلاسفه فیلسوف متولد میشوند، روح حقیقت طلبی و علاقه مندی به تجزیه و تحلیل و حل مشکلات و تفکر نقادانه را میتوان در فرد با آموزش پروراند، اما برای بعضی از آدمها حقیقت خیلی مهم است، درست بودن و خوب بودن معنایی بسیار قوی برای برخی از افراد دارد، من هم چنین آدمی هستم من همیشه خیلی مشتاق بوده و هستم که بدانم بالاخره کدام حرف درست است و کدام نیست، زیر بار حرف زور رفتن برای من بسیار دشوار است.
آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه !
اکنون آمده ام تا دستهایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو
نیاوران نیستااا قبل عید جلسه ای 65 بود الان نمیدونم
قیمت ۱۲ جلسه تو ماهشو میدونید؟؟
آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه !
اکنون آمده ام تا دستهایت را
به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو