دوستان من سه ساله ازدواج کردم ۱۱ ماه عقد دوساله هم عروسی کردم.با مادرشوهرم داخل یه خونه زندگی میکنم پدرشوهر هم ندارم.۷ سال پیش فوت شده.ی برادرشوهرمجردهم دارم.هرموقع به شوهرممیگم بریم از اینجا اذیتم همش با مانتو و شالم محل نمیزاره و میگه مامان و برادرم رو چیکارکنم.برادرش ۲۵ سالشه.هم مادرش هم برادرش هردوکار میکنن.یعنی نیاز مالی ندارن.چیکارکنم شوهرم ببردم از اونجا و بهونه اونارو نیاره.؟
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
باید قبل بارداری تموم تلاشتو میکردی واسه جداکردن محل زندگیت سخته حاملگی تو یه جایی که معذبی بعد زایمانم با بچه داری و اینا واقعا مخل اسایش اونا هم میشی ...قبل ازدواج همسرت گفته بود که قراره اینجوری باشید ؟
چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟ هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂 چیزی که وحشتناک بود حس می کردم نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده 💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست دارهیه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.
گفت با عقد دوسال صبرکن فکر خونه ای میکنم...دقیقا اینجوری گفت...
ای بابا اینجوری که نمیشی خیلی سخته با اون شکم جلو برادرشوهرت راه بیایی ادم تو خونه خودش دلش میخاد یه لباس راحت بپوشه اصن ناله کنه بعضی وقتا کار شوهرت اشتباهه بشین باش حرف بزن بگو اصن الان هیچ پس فردا بچه ام به دنیا بیاد شبا گریه کنه نمیزاره اونام بخوابن دوس ندارم باعث ازار کسی بشیم اخم و تخم کنن به بچه ام
چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟ هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂 چیزی که وحشتناک بود حس می کردم نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده 💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست دارهیه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.