زنگ زدم حالشو بپرسم که خواهرشوهرم که مشهد زندگی میکنه گوشیو برداشت و گفت تازه رسیدیم و امشبم عمو هامو مامانم دعوت کرده .چقدر دلم گرفت .من تو این شهر غریبم و هیچ کسو ندارم که دعوت کنم خونمون الانم داره اشکام میاد .
پاشو برا شب خودت و شوهرت جشن بگیر منم غریبم هر وقت دلم شروع میکنه به گرفتن یه شام خوشمزه و شیرینی و تخمه و یه فیلم جدید آماده میکنم تا نصفه شب خونوادگی خوش میگذرونیم
السلام علیک یا ربیع الانام و نضرةالایام سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران بهار۱۴۰۲