2726
عنوان

کیا مثل من حامله ان و تنهان؟

1548 بازدید | 34 پست

سلام بچه ها من باردارم خیلی شرایط سختی رو دارم میگذرونم همش اعصابم خرده و تنهام...حساس شدم همش گریه ام میگیره... اطرافیانم مراعاتمو نمیکنن همش اشکمو درمیارن...من خیلی دختر قوی بودم اما الان داغونم چند روزه تکون های نینی رو حس میکنم تا گریه میکنم خیلی ناراحتم تکون نمیخوره...دیروزم آزمایش سلفری دادم هیچ کس جز شوهرم نمیکنه همش دخالت و زخم زبون میشنوم خیلی بهم ریخته ام خیلی😭😭😭

سعی میکنم اهمیت ندم ولی وقتی خامواده آدمم پشت آدم نباشن دیگه چطور میشه تحمل کرد...حالم خرابه دلم میخواد برم یه جای دور که هیچ کسی رو نشناسم با کل فامیل و خانواده ها قهر کنم راحت شم...😭😭

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

گاهی آدم به یه جایی میرسه که از زمین و زمان سیر میشه..

من الان به اون جایی رسیدم که دیگه نمیخوام نه خودم نه بچم تو این دنیا باشیم

بزار بقیه بمونن با کثافط کاریشون 

اللهم صلی علی محمد و آل محمد
2728

بمون کنار همسرت. همسرت بهترین تکیه گاهه برات. حرفای همه رو از یه گوش بشنو ازاون یکی در کن. هیچکی به اندازه خودت و شوهر و بچت مهم نیست.

❤تمام لحظه های زندگی من ..به زیبایی بودن توست....❤

رابطه ات رو با خدا بیشتر کن . خودت را با مطالعه یا هرچی سرگرم کن.

با استرس و ناراحتی در حق اون بچه خیانت میکنی و اجازه نمیدی رشد مناسبش رو داشته باشه . دیدن آدم هایی که باعث آزارت میشن نرو .

برو خرید و واسه کوچولوت خرید کن تا روحیه ی بهتری پیدا کنی.

منم تنهام

اما انقد داغون نشدم😑😑 کلا روحیه مستقلی دارم

گاهی بخاطره هورمونا حالم خراب بوده یا الکی گریم گرفته اما در شرایط عادی خوبم

مگ نمیگی اطرافیان نیش و کنایه میزنن؟پس بودنشونو میخوای چکار

خدایا مارو زودتر به زندگی کثافت و چرکولی قبل برگردون

من حامله ام،بخاطر شغل شوهرم و پدر شوهرم اومدیم یه شهر دیگه،با مامانم اینا هفت ساعت فاصله دارم،همش خونه تنهام،

شوهرم صبح میره شب میاد،دیشب خونه بود،با دوستش کار داشت،میخواست بره پیشش،با کلی اصرار راضیش کردم ببرتم خونه ی مادرشوهرم اینا،باورت نمیشه با چ ذوووقی آماده شدم،تو راه زنگ زدم بهشون،فهمیدم پدر شوهرم رفته سرکار،مادرشوهرم هم رفته مسجد،برادرشوهرم تنها خونه بود،

مجبوری شوهرم منو برگردوند خونه،تا خونه گریه میکردم،خیلی دلم گرفته بود

تیکر تولد یه سالگی پسرمه،،، هر شب راااحت بخواب،خدا از چیزی که قراره فردا باهاش روبرو بشی ،خیلییی بزرگتره.  

عزیزم منم ماه هشتم بارداریمم بارداری سختی داشتم از اولش که خونریزی و لوه بینی داشتم تا این اواخر که دکتر گفت احتمال زایمان زودرس داری بهم‌گفت استراحت کنم خانواده خودم که ازم دورن شوهرمم که خانواده درس حسابی نداره خودشم که از اون مردای متعصب قدیمیه که کار خونه رو وظیفه زن میدونن تمام این هشت ماه خودم همه کارامو انجام دادم و تنها دلم به لحظه ای خوشه که بچم بدنیا بیاد و در اغوشش بگیرم

یارب نظر تو برنگردد

عزیزم منم دقیقا حس و حال شما رو دارم امروز صبح از بی کسی و تنهایی خودم کلی اشک ریختم مادرم اصلا زنگ نمی زنه حالم رو بپرسه اگر هم من زنگ بزنم به یه بهونه ای سریع قطع میکنه. 

با اینکه نزدیک هستن بهم سر نمیزنه الان که هفت ماه از بارداریم گذشته فقط عید در حد نیم ساعت اومدن و رفتن. 

اصلا نمی گن چیزی هوس کردی برات درست کنیم خانواده شوهرم از همه بدتر.تو این اوضاع توقع دارن برای شام و ناهار دعوتشون کنم.

تصمیم گرفتم از امروز بیخیال بشم و نه به کسی زنگ بزنم نه جواب تلفن بدم .دیگه بریدم حتی نمیخوام برای روز زایمان کسی بیاد پیشم از همه دلگیرم .حساس هم نیستم ولی بی مهری زیاد دیدم.

فقط میگم خدا بزرگه و اینجوری خودم رو آروم میکنم چاره ای دیگه ندارم.

زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست.
بمون کنار همسرت. همسرت بهترین تکیه گاهه برات. حرفای همه رو از یه گوش بشنو ازاون یکی در کن. هیچکی به ...

اینو میدونم ولی یه سره رو مخت باشن دست تنها باشی نتونی کاری کنی خیلی زجره من صبح تا شب تنهام زوری بلند میشم یه چیزی میخورم😭😭😭

رابطه ات رو با خدا بیشتر کن . خودت را با مطالعه یا هرچی سرگرم کن. با استرس و ناراحتی در حق اون بچه ...

کاش نزدیکترین کسای آدم باعث نشن انقدر بهم بریزی بخدا من خودم با خودم آرومم ولی دست تنهام استراحت مطلقم خیلی دلگیرم که شرایطمو درک نمیکنن...من جایی نمیرم شاید ماهی یبار

منم تنهام اما انقد داغون نشدم😑😑 کلا روحیه مستقلی دارم گاهی بخاطره هورمونا حالم خراب بوده یا الکی ...

عزیزم منم روحیه ام قوی بود در حدی که کلا سالی ۲بار هم اطرافیانمو نمیدیدم مشغول کار و زندگیم بودم الانم حامله ام استراحت مطلقم دست تنهام حتی خانواده خودمم شرایطمو درک نمیکننمن اجازه دخالت نمیدم ولی اونا باعث شدن حرفایی‌که نمیتونن به من بزنن رو به اونا بزنن تمام آمار زندگی منو دادن واسم نظر میدن...من حتی واسه غذا داغ کردنم زوری بلند میشم دردم یکی دوتا نیست امروز واقعا ته ته نا امیدی رسیدم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730