من سی سالمه دیگه قیدشو زدم قبلا خیلی نا آروم بودم که سنم بالا رفت ازدواج نکردم ولی الان یک ساله بی خیال شدم وقتی تو این همه سال تعداد خواستگارا خیلییی اندک بوده اونم کسایی که خیلیی سطح پایین بودن دیگه مورد خوب نمیاد
منم یکیش کلا از پیدا کردن آدم خووووب نا امید یدم
من
مامانمم دلش نمیخاد ازدواج کنم فک کنم برا تنهایی خودش میگه. دیگه همه ازم قطع امید کردن😁 چون واقعا عرضه ندارم با یکی اشنا بشم
ول کن بابا
الان باید امشب خونه مادرشوهر باشم تیکه هاشو بشنوم و به هم بریزم
ولی تو راحت زیر باد کولر تو خونه خودتون تو ارامشی
ایشالاازاین به بعدموردای بهترمیان
منم میگم مگه اینکه خدا بخواد من ازدواج کنم وگرنه که منو کسی نمیخواد🙂
منم ۳۲ ازدواج کردم، سعی کن توی اجتماع باشی و دیده بشی، فعال باش، توی خونه نشستن هیچ سودی نداره، شاغل بشو و کلاس های هنری برو ، حتما توی مسجدها خصوصا ظهرها برو و پذیرایی عید و مراسم مذهبی انجام بده.استخر هم خوبه.
من ۲۵ سالمه چند سال پیش خواستگار اومد رفته بودند تحقیق گفته بودند این پاش ی سری شکست پاش کامل پیچ و پلاکه..
رفتند شون دیگه نیومدند
..پسره خیلی خیلی شرایطش عالی بود...
الان که دو هفته دیگه باید برم همون پا را مفصلمصنوعی بزارم
..واسه همین قید شوهر زدم..
تنهایی خوبه
عشق داشتنم خوبه اما ب شرطی ک همیشه عشق بمونه حس خوبیه یکیو دوست داشته باشی اون،هم تو رو اصلا همیشه شادی
خودتو از عشق محروم نکن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
