خانما یه خواهر دارم که از 6 سال پیش که عروس شد خونه ماس دیگه خسته شدیم همه مون .الان یه پسر نه ماهه داره . روانیه همه رو میزنه حتی بچه شو .سوهرش هزار بار بهش خیانت کرده اونم هرروز اینجاس نه اینکه با شوهرش مشکل داشته باشه هاااا اتفاقا صداش در نمیاد. مدام تو کارای همه مون دخالت میکنه. خیلی ازش متنفرم خیلی..... به منم خیلی بدی کرده ... حتی مواظب بچه خودشم نیست .... تا امروز تحملش کردم ...ولی دیگه نمیتونم .یه ادم روانی بدبخت که دق ودلیشو سر خونواده خالی میکنه. شما بگید چاره چیه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واااا روزی ده بار مادرم میگه برو سر خونه زندگیت ابنجا نیا ولی میگه بازم میام .... بخدا که ادم نیس اصلا دلتون نسوزه من که ارزوی مرگشو میکنم اخه نمی دونید چقد نکبته؟؟ مامانم میخواست از شرش خلاص شه زود عروسش کرد کاش مجرد بود باز.