شوهر خواهرشوهرم پسرمو گرفته بود بغلش گفتم بدش داریم میریم داداش خونشون بودیم گفت این شب میخواد بموووونه چند بارم گف شوهرمم جلوتر رفته بود ماشینو روشن کنه خنگ...بعدم ب زور ازش گرفتمش هی دنبالم میومد اومد تا تو راپله ک کسی نبود و خلوت بوووووووددددد و.....