میشه بیاین دورهم باشیمو باهم حرف بزنیم وبرای بهترشدنه زندگیمون به هم ایده بدیم
چون توی نی نی سایت خیلی ازخانونارودیدم که مشکله منودارن ولی به هردلیلی نمیتونن ازهمسرشون جدابشن ودچارافسردگی شدن
😢من بخاطر اعتیاد ش جدا شدم ولی درکتون میکنم شماهها رو
فراموش کردم چون خودمم مقصر بودم و کم تجربه
با شوهرم رفیق نبودم
همه جا ضایعشم میکردم
نمون تو اون زندگی هر دلیلی ام میخواد داشته باشه موندنت یعنی پیر شدنت یعنی سرشکسته بودنت پیش خودت یعنی لذت نبردنت از همه چیز یعنی هیچ...
خودمم خیلی مشکلات توی زندگیم دارم ولی دیگه خسته شدم تاکی خودمواذیت کنم تازه بیست وهشت سالمه وازبیست سالگی دارم میسوزمونیسازم البته خیلی کارهابرای خودم کردموالان تاحدودی بهترازدوساله پیشم
من
بهش گفتم بخشیدمت
ولی نمیدونه ک هیچ وقت فراموش نمیکنم
الانم بعد تقریبا ده سال دیگه طاقتم تموم شده و سر چیزای الکی بهش گیر میدم هفته پیش هم ب پدر گفتم میخوام جدا بشم
هر چند تو این ده سال دیگه دست از پا خطا نکرده
بچه چهارساله که اینچیزارونمیفهمه طاقت یه روزندیدنه پدرومادرشونداره
بچه محبت میخواد‌محبت رومیفهمه
دیروز به من میگفت مامان چرامادرجون باداداش (بچه برادرم)اینجوری حرف میزنه ولی به من چرتوپرت میگه
منظورش این بودکه چرابه اون محبت میکنه به من نمیکنه
دلم آتیش گرفت
تقصیره خودمه ازبس بده شوهرموجلوخانوادم گفتم که دیگه ازبچش هم بدشون میاد😔
شوهرت به چی اعتیاد داشت؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
