عین بابای من تمام بلاهایی که سرش اورد همه تحقیرهاش هنوز یادمه خودشو عقل کل عالم میدونست نعره میزدسرمامانم تو هم کفو من نیستی تو بی سلیقه ای خدامرگت بده
مادرم خیلی بی زبون بود اصلا نمیتونست ازخودش دفاع کنه
حرفهای بابام همه ناحق بود ولی نمیدونم چرا مامانم هیچی پیدانمیکرد بگه
بامامانم دعوامیکرد فحش میدادچرا بابات برابچم دوچرخه خریده من میخواستم یکی باکلاس ترشو بگیرم مامانم نمیگفت خب اینو بذارتوکوچه برو هرچی میخوای بگیر
بابابزرگم تواسباب کشی کمکمون کرد و شبش رفت خونش بابام بانفرت مامانمونگاه میکرد میگفت بابات چرارفت بیخود کرد من نمیخواستم امروز اسباب بکشم به خاطرحرف اون مجبورشدم
تاحالا هیچ مردی رو اندازه بابام ناحق گو ندیدم
خیلی زورگو بود نمیذاشت مامانم باکسایی که دوستش داشتن رفت و امدکنه😢