خانواده ی شوهرم مذهبین اما خواهر شوهر کوچکترم چادریه ولی کمی آرایش میکنه منم اهل آرایشم و محجبه نیستم
حالا اون یکی خواهر شوهرم یه بچه سه چهار ساله داره هر کاری میکنه میگن از من یاد گرفته میرقصه میگن از تو یاد گرفته بد آموزی داری براش در صورتی که من یکبارم نرقصیدم جلوی این بچه سالی یه بار میبینمشون.رژ لب خالشو برمیداره که بزنه میگن وای بسکه جلوش آرایش میکنی از تو یاد گرفته،اون روز اومدم لپشو بوس کردم بهم میگن نههه لبشو بوس نکن
بگو چه خوب بزار حرصش دراد
بیکاری بچه مردمو تحویل میگیری و میبوسی!
بگو خب نیارش جایی ک من هستم ک بخاد چیزی ازم یاد بگیره تامام
بگو راست میگی فلانی جان حالا پیشنهاد من اینه بچه تو زیاد دوروبر من نیار عزیزم تا هر دوراحت باشیم
بچه دیگرانم نبوسی بهتره یه دستی روی سرشون بکش و خلاص ما چمیدونیم چی توفکر ادما میگذره یا چه حساسیت هایی دارن
بگو همون بهتر از من یاد بگیره شبیه ادم معمولی بشه
وا حالا چرا میخواستی بچه اون رو ببوسی
یه دختر دایی هم من دارم از این شاخای اینستا وقتی من نمیدونستم رژ لب چیه اون صدتا رژ داشت بعد حالا ب من میگه من به هرکیییی میرسم میگم اصلا ارایش بلد نبودم تو یادم دادی
بگو کاش یه ذره شعورم از من یاد بگیره
بزن دندوناشو خورد کن تو دهنش تا نگه از تو یاد گرفته . تا چندتا فحش آبدار نشون بچش بده تا حداقل وقتی میگه از تو یاد گرفته دیگه زورت نیاد
دیوونم کرده...اون روز اینقدر وسایلمو این ور اونور ریخته کلامی هم بهش نمیگن نکن بچه بعد بهش گفتم دیگه دوستت ندارم میگننن وای چرا اینطوری بهش میگی باید بگی دیگه نگات نمیکنم
چرا بچشو تحویل میگیری بیکاری
