سلام.میدونم طولانیه ولی بخونید بخدا ب کمک تون احتیاج دارم.
۴ساله ازدواج کردم.یک ازدواجی که به خواسته خودم بود ۱۹ سالگی ازدواج کردم و الان ۲۳ و همسرم ۲۷
همون دو سه ماه اول عقد بود و بعد همچی عوض شد. بارها تصمیم ب جدایی گرفتم ولی نگفتم و نشستم زندگیم کردم.توی عقد بدلیل اینکه دخترانگی مو از دست دادم طلاق نگرفتم و فک میکردم بعدا همه چی درست میشه.
شوهر من میگه خیلی دوستم داره گاهی میگه خیلی دوست دارم ولی حرف و عملش یکی نیست.دیگه ازش بریدم ازش دل چرکین شدم.واقعا دوسش دارم ولی میدونم عشقم از اولم اشتباه بوده
اوایل خوب بود.کم کم سرکار نرفتن اش شروع شد.دو سال من خونه دار بودم و سرکار نمیرفت.یکساله خونم گوشت من نداشتم.نه میوه تابستانی خوردم نه میوه پاییزی.هی گفتم درست میشه و درست شد اما برای سرکارش سر من منت میذاره و حقوق خیلی کمی داره.
رفیق بازی ها شروع شد.از اولم رفیق باز بود.ولی بد و بدتر شد.در حدی ک من عصرها باید از باشگاه میرفتم خونه کسی تا دوستاش از خونه تشریف ببرن.گفتم درست میشه.ولی هرشب بعد سرکارش میره پیش دوستاش و تا یک شب نمیاد.( حدود یکی دوساعت)
گفتم خداروشکر معتاد نیست.ولی فهمیدم آقا سیگاری و معتاد ب بنگ یا همون گل هست.و مصرفش هم روزانس.یا هردو روز.
توی تاییک قبلم اشاره کردم چقدر جدیدا تیپ میزنه.شلوار تنگ و جوراب کوتاه موهای بلند ناخن بلند.زنجیر دستبند.و وقتی میگم استفاده نکن میگه گمشو و فحش و فحش
و دو ساله دارم بددهنی شو تحمل میکنم. سر هرچی بشه میگه مادرتو فلان کردم خواهرتو فلان کردم.
و دست بزن داره
اصلا منو بیرون نمیبره روزای جمعه انقد از خودش بیشعور بازی درمیاره که آخرش گریه میکنم و روزم تلخ میشه.
اصلا اهل صحبت نیست.من منتظرم شب بیاد همدمم باشه بعد شام و چایی باهام هم کلام بشه.ولی یا سرش تو گوشی یا فیلم.تا حرف میزنم میگه بس کن.حتی بهش میگم مثلا افطار چی خوردی.میگه خوردم یک چیزی دیگه بس کن.
و دینش ضعیف شده جدیدا نماز ک نمیخونه.روزه هم نمیدونم میگیره یانه چون سرکاره.
و از همه مهمتر اخلاق نداره. بشدت بی محبته. هرشب باهم دعوا داریم. و همیشه طلبکاره و من مقصر