2733
2734

امشب دعوامون شد من اینجا تنهام‌

..اون خونش نزدیکه مادرشه  و صبح و عصر اونجاست....امشب ساعت شش زنگ زد گفت میخوام برم فلان جا تا هفت برمیگردم....میدونه چقد از تنهایی می ترسم ساعت ده و نیم شب اومد..گفتم چرا نگفتی انقد دیر میای من میرفتم با مترو خونه ی مامانم گفت تو غلط کردی باید همینجا بمونی و شروع کرد عربده کشیدن رفت بیرون واومد تو اتاق کپید .من رفتم اون یکی اتاق گوشیمو به شا ر ژ  ر وصل کنم چون لباساشو رو زمیم پهن میکنه و کلا اینجوری یادش دادن منم جمع می کنم میگه نکن لباسم رکی چوب رختی سوراخ میشه حس کردم پام خورد به یه جعبه .دیدم سیگاره...اینم یه دروغ دیگش که رو شد ....منم همه رو له کرو و از وسط نصف کردم گذاشتم سره جاش....

مسئله ی بعدی  تماسای مکررش با خواهر و دامادشونه  همونایی که پول عروسی ما شوهرم ازشون خونه خرید و بنام نزدن و کای ماجرا....حالا دوباره مدام زنگ و زنگ....شوهرم به خواهرش مسیج داده جواب بده کارت دارم خواهری...تا حالا ندیده بودم اینجوری حرف بزنه....میدونم دوباره دارن واسه زندگیم نقشه می کشن ولی نمی دونم چه جوری بفهمم....دو بار جلو خواهرش وایسادم گفتم لطفا تو زندگی ما دخالت نکنید....شروع کر د چرند گفتن من دیگه ادامه ندادم....الانم منو دو ماه مادرشوهرم نگفته بیاید خونمون همیشه چون ایشون باید دستور صادر کنن...میدونم داره یه اتفاقایی می افته ولی نمی تونم بفهمم....خدایا خودت دستشونو رو کن به حق کریم اهل بیت..من که موندم تو کاره اینا.....

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687