۲ شب مادرم اینا بعد از ۴ماه اومدن خونمون. از شهرستان رسیدن. تا ظهر خوابیدن بیدار شدن صبحونه خوردن رفتن خونهشون که تو استانمونه. عین مهمون.داشتن میرفتنم گفتن ببخشید مزاحم شدیم، دیگه هم فک نکنم بتونم بیام.سرووضع خونم افتضاح بودخونه کثیف خودم پریود. سرم گیج میرفت. بچمم که یازده ماهه ست و داره دندون درمیاره هم یه سره لج میکرد.باز با این حال خیلی راحت اومدن رفتن. هنوزم سرم گیج میره و ضعف دارم اما به رو خودشون نمیارن و هرچقدر زنگ میزنم چهارتا یکی برمیدارن. امروز کلی گریه کردم. واقعا چقدر تنهایی بده اونم تو شهر خودت و وقتی که پدرمادرت یک ساعت ازت فاصله دارن ولی به بهانه کار و... به دیدنت نمیان. هیچ وقت به روشون نیاوردم ولی هرگز نمیبخشمشون.