پدرشوهر من ریییییلکسه. تازه ی برنامه ای دارن عیدا خونه ی فامیلیشون جلوهمه هرکی باید لبای زنشو ببوسه نبوسید زن ذلیله. خلاصه ماهم سال اول عروسیم بود رفتیم گفتم یادخدا اینجا چه خبره. ولی شوهرم نم پس نداد گف نه عاقا اصلا هی گفتن زن ذلیل. هنوزم ادامه داره برنامه اشون ما فقط میخندیم خیلی باحاله
مال من به اون صورت کار نمیکنه ولی محلم نمیزاره انگار داداشمه موقع حاملگی میگفت برو سقط کن بچه رو اون قدر بهم بی محل بود میگفت هیچیتم نمیشه الان هر کی حامله میشه از حامله ها حمایت میکنه خدا میدونه چی میگم ولی به خدا دیگه پبمانه صبرم پر شده بسمه واسه همچی خدا کوشی
اخه سوالهاش فراتر از اینهاست
مثلا اون فیلم بود که دکتر بودن و برادرشون شهید شده بود چند ماه پیش نشون میداد تلویزیون
گاها میدید من نگاه میکنم
مثلا دختره رو میدید با پسره بیرون رفته میگفت اینا چرا با هم بیرون میرن؟؟؟
حالا بیا و جواب بده بهش
حتی باورت نمیشه مثلا داره غذا میخوره میگه این رون مرغه؟؟
میگم اره
میگه یعنی مرغه رو کشتن و پاشو کندن؟؟؟
میگم نه مامان مرغه مرده بوده وگرنه نمیکشنش که
خیلی رو این چیزا حساسه
موندم چه کنمش
همو دوستدارین؟؟؟
اینقدر بدبختی وگرانی هست که هیچ مردی حوصله هیچکاری نداره ، البته خودت یا همسرت یکی تون روحیه شاد داشته باشید که بتونی اوتیکی هم اکتیو کتی ، منو وهمسرم هم هنینیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
