شوهرم رفتاراش باهام خیلی محبت آمیز نیست فقط بعضی وقتا خوبه باهام شوخی میکنه یا تعریف میکنه که خیلی کمه،زیاد واسم پول خرج نمیکنه مثلا اصلا خرج آرایشگاهو گردشو .....خیلی ندارم فقط تو سال دو بار خرید لباس میکنم،واسه خوشحالیم تلاش نمیکنه مثلا یه بار ناخواسته چیزی که دوست دارمو واسم بخره،میدونه آدم گرمیم ولی رابطش تو ماه دو بار دیگه خیلی زیاد ۳ بار بشه بعد متوجه خود ارضاییش بعضی وقتام تو خواب ارضا میشه،چند بار مریض شدم عین خیالش نبود تازه عصبی شده بود که چرا نتونستم کاراشو انجام بدم،وقتی دلم تفریح یا مهمونی میخواد هر چند بی دردسرم باشه هی نه میگه،هفته ی پیش روزه بودم شبش گفتم هوس بامیه کردم فرداش توقع داشتم واسم بگیره اصلا به رو خودش نیاورد،میریم خونه ی خانوادش اصلا حواسش بهم نیست،تو دعوا خیلی بد حرف میزنه اون سری تو خیابون بهم گفت یابویی گفت واسم مهم نیستی چند بارم گفته دوست ندارم،ولی تا میفهمه ازش سرد شدم تو فکر جداییم اخلاقاش یکم بهتر میشه خیلی دلم گرفته امشبم باهاش بحثم شد داشتم تی وی میدیدم زد یه شبکه دیگه گفتم من آدم نیستم وسط فیلم دیدنم میزنی جای دیگه قهر کرد رفت داخل اتاق با گوشیشه آهنگ گوش میده بار چندمش بود میگفتم وقتی دارم چیزی میبینم نزن جای دیگه یا قبلش ازم بپرس،بعضی وقتا میچسبه بهم از حرف جداییم وحشت داره ولی اکثر اوقات سرده.ببخشید زیاد شد باهام دردو دل کنید دوستای گلم.
چند وقته ازدواج کردی عزیزم ؟ از همون اول اینطوری بود؟
نمیدونم تاپیکای اون عاقای جانسون رو میخوندم هنگ کرده بودم یکیمث اون یکی ام مث شوهرای ما
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
از اول همين بود؟
از این میسوزم بعضی زنارو میبینم اصلا به شوهره محل نمیدن خیلیم خوشگل نیستن شوهره واسشون میمیره مثل دختر خالم از نطر طاهری معمولیه و اخلاقش خیلی بده شوهر دوشیفت کار میکنه بهترین کارارو واسش میکنه بعد من با شوهرم مهربونم از نظر ظاهریم خوبم بعد شوهرم اینطوری میکنه،خریت خوزم بود نباید با پسری که کلی با دختر دوست بوده دخترا واسش زیاد ارزش ندارن ازدواج میکردم شوهر دختر خالم دوست دختر نداست به دختر خالم که رسیده کلی ذوق واسه همه چی داشت
عزیزم مردا حس خودخواهیشون زیاده ،به دل نگیر بعضی کاراشو ،ولی خوب رابطه کم داره شبا توخواب ،من باشم دعوای اساسی راه میندازم
تو منی یا من توأم؟؟؟
ظهرا ناهار میره خونه مامانش چون محل کارش به خونه خودمون دوره. مامانش چند روزه خونه نیست منم امروز نزدیک محل کار شوهرم کارداشتم زنگ زدم گفتم کجایی گفت دارم غذا میگیرم گفتم برا منم بگیر میام خونه مامانت با هم بخوریم رفتم پیشش انقدر سرد و بد باهام برخورد کرد
یه چیزی ازش پرسیدم گفت داری زرزر میکنی
منم پاشدم لباس پوشیدم اومدم بهش گفتم تا دعوا نشده میرم اصلا اشتباه کردم اومدم
الانم هنوز خونه نیومده
واقعا چه زندگیه مسخره ایه
بچه نداری عزیزم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
