من خيلي با مادرم مشكل دارم
خيلي دوسش دارم ولي يه سري حرفا و كاراش واقعا كلافم ميكنه چون تو فرهنگ ما از مادر بت ساختن همه جبهه ميگيرن ولي مادر هم ادمه ممكنه خيلي اشتباهاتي بكنه كه بايد جلوش وايساد اولا كه بچه تر بودم ميخواستم تغييرش بدم ولي تغيير پذير نيس هيچ انساني تو سن بالا
من اصصصصلا هيچيه زندگيمو به مادرم نميگم كلا ادم توداري هستم واسه مسائل زندگيم ولي مادر رسما هيچي از هيچكجاي زندگيم نميدونه گاهي وقتا از ديگران يه سري چيزا ميشنوه
من دچار تناقض شديدي شدم از طرفي خيلي دوسش دارم ولي كاراش بدجور كلافم ميكنه و خيلي عصبي ميشم و داد ميزنم سرش
من تك بچم نه حق اونه همچين بچه اي داشته باشه نه حق منه همچين مادري داشته باشم
وقت مشاور گرفتم با هم بريم خيلي حالم بده