دوروز بود مهمون داشتم پدر شوهر و مادر شوهرم ، تو روستا زندگی میکنن و وقتی میان خونه ما باید روزشونو بخورن،با دهن روزه براشون ناهار شام صبحونه افطار سحری درست کردم و بچمم که همه کاراش بر عهده خودم و شوهرم که تو قیافه بود برام و فقط دلقک بازی میکرد تا ننه باباش چیزی از تفریحشون کم نباشه ،هر حرفی هم میزد تا به خیال خودش منو بچزونه .
لازم به ذکره من این بساطو هر ماه تو خونم دارم یعنی حداقال ماهی یه بار میان خونم و چند روز میمونن ،هر پنجشنبه جمعه هم ما باید بریم.ح الا این وسط پسرم ازم فراری بود میرفتم بهش غذا بدم جیغ میزد و گریه که میگفتم الان میگن حتما چیگارش کردم اینجوری گریه میکنه.تا خرخره خودشو کثیف کرده بود با گریه بردم شستمش این در حالیه که وقتی دوتاییمون هستیم از کنارم جم نمیخوره.اما وقتی یکی میاد این اداها رو درمیاره ،موقع رفتنشونم لباساشو آورده بود بپوشون و آقا میخواست با اونا بره.انگار اصلا لود و نبود من براش فرقی نداره بعد از اینکه رفتن کلی سرش داد کشیدم 😭😭😭😭
میدونم کارم اشتباهه ولی به خدا دیگه بریدم چیکار کنم بهم وابسته بشه؟