خدایا من گیری کردما ما تویه ساختونیم باخانواده شوهرم صبح زنگ زده خواب بودم جواب ندادم
زنگ زده مامانش،گفته نگرانم بروببین کجاست مامانش اومده دیده خوابم ساعت یازده اینا زنگ زده بهش گفته
اونم به مامانش گفته بی زحمت ناهار براش ببر گناه داره 😟
یا مامانش میاد خونمون میگه مامان یه کمک بده مثلا کتابخونه رو جابه جا کنم یا فلان جارو تمیزکنم
انگارمن بچه ام همه اش بی خودی کارای منو مینداز گردن اینامیریم خونه مامانش اینا منم هستم به خواهرش میگه چایی بیار اب بیار یا میگه زنم خسته است ابجی یه متکابیار یه کم دراز بکشه 😐 یا موقع سفره جمع کردن میگه توبشین ما جمع میکنیم انگار من فلجم 😑خب اوناهم معلومه ناراحت میشن برامن قیافه میگیرن چندبارم بهش گفتم ولی بازم همین منوال ادامه داره
یعنی کاراش فقط باعث حرصه
حالافکرنکنید خیلی تفاوت سنی داریما من ۷۴اون۷۱