خيلي دوسش داشتم از بچگي ديونش بودم ولي هيچ وقت منو دوست نداشت
جدا شديم و فهميدم با حديث ميخواد ازدواج کنه
حديث نميدونه عشقش نامزد سابق من بوده
خيلياتون گفتين به حديث بگو اون پسره چه جور پسريه حديث پاکه گناه داره
راستش حديث اينقد عاشقه حتي دلم نيومد بگم بالاچشش ابروه
فقط نشستيم عين خواهر دردل کرديم نصيحتش کردم گفتم اگه عشقت دوستاي بدي داره بگو قطع رابطه کنه و مجبوورش کن خطشو عوض کنه
يکم عذاب وجدانم بهتر شد
ولي خوب از بين حرفاي حديث خيلي چيزا فهميدم
فهميدم پنج سال پيش قبل اينکه بياد خواستگاري من رفته خواستگاري حديث و اون ردش کرده و از حرصش اومده خواستگاري من
کلا حالم بد شد
ولي خودم کرم دارم دلم ميخواد بيشتر راجب رابطشون بدون