عزیز یه مدت پیش یه خانمه اومده بود تو یه تاپیک میگفت من باردار شدم ولی بخاطر اختلافایی که با شوهرم داشتم شوهرم میگفت بچه رو نمیخوام. منم بخاطر مشکلاتی که داشتم رفتم دنبال سقط. دارو مصرف کردم و بهم گفتن برو راه برو تا بچه سقط بشه. میگفت وقتی یادم میفته به شدت حالم بد میشه. میگفت بچم داشت جون میداد تو وجود من ولی من برا اینکه زودتر از دستش راحت بشم تو بازار مشغول راه رفتن بودم. میگفت بعد یه مدت رابطمون با شوهرم خوب شد ولی همیشه حسرت اون بچه رو دلم موند. میگفت الان اقدام میکنمگبرا بارداری ولی نمیدونم چرا دیگه بادار نمیشم.
گلم تصمیم با خودته. چون هیچکدوم از ما تو زندگیت نیستیم. ولی قبل از هر کاری توی نت یه سرچ از نینیای سقط شده بزن و عکساشون رو ببین. ببین دلت میاد جیگرگوشت دست و پاش از بدنش جدا بشه؟ ببین متونی تحمل کنی که نینیت انقدر زجر و درد بکشه؟