بچه ها امروز صبح من داشتم میرفتم دانشگاه. یه تاکسی ایستاد و عقب چندتا پسر بچه دبستانی بودن. من جلو نشستم داشتم کتابمو میخوندم تا برسم دانشگاه. یهو راننده که حدودا ۳۵ یا ۳۸ ساله بود بهم گفت عه رشتت حقوقه؟ من گفتم بله. شروع کرد به حرف زدن. هی حرف زد من محل ندادم. بعد دستشو به طرفم دراز کرد(به نشونه دست دادن) گفت من بهروزم. من گفتم اقا دستتو بکش اینکارا یعنی چی؟ گفت عه بدقلقی نکن دیگه دانشجوهای حقوق باحالن. منم وسط خیابون درو وا کردم گفتم نگه دار زود باش. گفت نمیتونم این وسط نگه دارم منم گفتم یا نگه دار یا جیغ میزنم. نگه داشت منم پیاده شدم و تا دم دانشگاه دویدم. داشتم از ترس میمردم. من نامزد دارم. حلقه دستم بود. تیپمم اصلا بد و جلف نیست. بچه ها خیلی ناراحت شدم چرا جایی هستیم که به ما زنا به عنوان وسیله نگاه میکنن و این حقو به خودشون میدن که بهمون هرچی دلشون میخواد بگن و هرکار میخوان بکنن؟ خیلی سخته ادم واقعا کم میاره. خسته میشه از این همه تبعیض. کی تموم میشه خدایا😔 کی ما میتونیم بدون ترس زندگی کنیم.😭