2726

اره .کاش تو پریودی گیر نمیدادن ب کار بد بد اه 

امیدوارم .خدا اونی که از دلت میگذره و آرزوت هست رو برآورده کنه .حاجت دل منم بده و فرزندم به بالاترین سطح و مقطع در زندگی برسه و غرق در خوشبختی و شادی باشه و فردی موفق باشه .الهی آمین 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

دلم میخواد فقط یه بار خودشون پریود شن بفهمن چقدر سخته مخصوصا تو این گرما

من واژینیسموس شدید داشتم و درمان شدم.دلم میخواد به هرکی که این مشکل بزرگ رو داره کمک کنم.اگه دوس داشتین درخواست بدین

من وقتی پریود میشم واقعا عصبی نمیشم نازوادا هم ندارم شوهرمم کاری نداره

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"

Sara:حسینم

حسین:جونم خانوم

Sara:کی میای خونه

حسین:شب دیگه چیزی شده

Sara:خییییییلی دل درد دارم

حسین:قرص نخوردی؟

Sare:چرا ولی هنوز درد دارم امیر رو مخه حوصلشو ندارم

Sara:حسین پاشو بیا خونه

حسین:نمیشه که بیام خانوم الان زنگ میزنم مامان بیاد پیشت امیرو بگیره استراحت کنی

Sara:نمیخاد

حسین:چرا؟

Sara:من گفتم تو بیا

حسین:اخه  عزیز من مگه شرکت بابامه که هر وقت دلم خواست برمو بیام

حسین:به بابا زنگ بزنم بیاد ببرت درمانگاه؟

Sara:نه

حسین:کمی دیگه میام

Sara:نمیخواد دیگه

حسین:قهر کرده خانومم؟

Sara:نه

حسین:اماده شو الان میام ببرمت درمانگاه از دیشب تو درد داشتی الان حتما ضعف کردی

Sara:ن حسین نمیخوام امپول میزنن

حسین:مگه بچه ایی سارا خوب بزنن بهتره زود خوب میشی خانوم

Sara:نه حسین بخدا امپول نوشتن کولی بازی در میارم نمیزارم بزنن

حسین:حالا بزار بریم خانوم

حسین:سارا مرخصی ساعتی گرفتم دیگه ناز و ادا رو بزار کنار سریع باید برگردم زودی اماده شو که بریم

Sara:من الان ناز و ادا دارم حسین نیای بهتره من هیچ جا نمیرم دوستم ندارم ببینمت

Sara:میگم درد دارم میگه ناز اداتو بزار کنار

حسین:عه چیشد خانوم ناراحت شدی

حسین:سارا جونم من دارم میام جون امیر لج نکن حسین:پاشو اماده شو وقت ندارم بخدا

حسین:باز لج کردنای خانوم شروع شد

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730