هرروز به يه بهونه ايى شوهرمو ميبره پيش خودش هردفعه ام يه چيزى ميگه كه مثلا به من ربطى نداشته باشه شوهرم تنها بره خستم كرده..الان امروز صبح ساعت ٧زنگ زده به شوهرم ميگه بردار شوهرم كه ٢٠سالشه سرش درد ميكنه بيا ببريمش دكتر تازه خونشون يه شهر ديگست شوهرمم رفت..بعد چند ساعت بهش زنگ زدم ميگم رفتيد دكتر ميگه نه نيومد بريم ديگه ناهار ميمونم اينجا اخر شب ميام منم ناراحت شدم فهميد قطع كرده اس داده ميگه تو چرا دارى ميسوزى موندم ديگه چى بگم بهش
ميترسم براى ديدنم از بهشت به جهنم آيد..................مادر است ديگر
اصلا بعضیا انگار رسالتشون تر زدن تو زندگی پسر و عروسشونه
تا دیروز میگفتن هر کی ما رو دوست نداره جمع کنه از ایران برهحالا میگن هرکی حتی اگه ما رو دوست نداره بیاد رأی بدهعجیبتر اینکه میگن اونایی که ما رو دوست ندارن بیان به اونایی که ما رو دوست دارن رأی بدنامروز شرکت در انتخابات رو حاصل بصیرت تو میدانندو فردا اوضاع بد کشور را که خودشان ایجاد میکنند را حاصل انتخاب بد تو میدانند!!!!!