2733
2734
عنوان

داستان زندگی من از روز عقد تا الان😞😭

| مشاهده متن کامل بحث + 3621 بازدید | 101 پست

چه روزایی داشتیم با خواهرشوهرا و برادرشوهرام بجز اون برادر بزرگه.همش بیرون بودیم میگفتیم و میخندیدیم،مادرشوهرم عاشقم بود پدرشوهرم از همون موقع تا الان از گل نازک تر بهم نگفته و هربار میرم خونشون انگار که عزیزترین ادم دنیا رو دیده.برادرشوهر کوچیکم با یه دختری دوست بود که اصلا بهش نمیومد.نه از نظر ظاهری،نه خانواده،نه تحصیلات.خانواده شوهرم خیلی سنتی هستن و اون دختره مقبولشون نبود.همون موقع ها برادرشوهرم گیر داده بود که من اینو میخوام.همه از هرطرف میگفتن نه حق نداری این دختر در حد تو نیست.دختر پر روییه و .... خواهرشوهر کوچیکمو دخترعموهای شوهرمو برده بود دختره رو ببینن وقتی اومدن خواهرشوهرم انقدر گریه میکرد که حد نداشت میگفت دختره خیلی گستاخ و بی شرمه.خیلی بی ادبه.جلوی ما چه حرفا که نزده چه کارایی که نکرده...خلاصه مخالفت میکردن برادرشوهر بزرگه که اون بلا رو سر من اورد شده بود طرفدار پروپاقرص این برادرش و میگفت به شما ربطی نداره میخواد بگیرش.من پشتشم.پدر شوهرمم میگفت یک کلام ختم کلام حق نداره اینو بگیره.ما آبرو داریم.این دختر خیلی رفتار و ظاهرش زننده س.


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

برادرشوهرت دستتو بوسید؟؟؟؟ (این قسمت داستانهای تخیلی)

بله عزیزم.خانواده همسرم از غرب کشور هستن و این بینشون یه رسم کاملا عادیه.همین الانشم وقتی میریم خونه همدیگه خیلی هاشون دست همو میبوسن.


2731
2738

یه روز یه شماره ناشناس روی گوشیم افتاد جواب دادم یه دختر بود خودشو معرفی کرد و گفت من دوست حسین(مستعار)برادرشوهرتم.یک ساعت حرف زد و من فقط گوش دادم.گفت ما عاشق همدیگه ایم اون بدون من هیچ کاری نمیتونه بکنه.بهم گفته اگه تو نباشی خودمو میکشم و .... 

منم گفتم کاره ای نیستم و فقط یه عروسم و ترجیح میدم تو این مسائل دخالت نکنم.خیلی رک برگشت گفت از حسودیته لابد وگرنه کمک من و فلانی میکردی.نمیتونی ببینی ما با همیم😑😐

داستانتون خیلی قشنگ بود

ولی این برادر شوهرتون حتما آدم نرمالی نیست

زن برادرش رو هم ولش کن هر چی می خواد بگه.به شما چه؟ کاملا معلومه حسودیش میشه به شما و شوهرتون و گندی که شوهرش زده توی خونواده شون که نمی تونه سرشم بلند کنه.به هر حال تقصیر اون نبوده که شوهرش اون حرفا رو به شماها زده و لازم نبوده بیاد عذرخواهی کنه.واسه همینم حس کرده بوده نباید بیاد.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خواب مار

رکسانااام | 10 ثانیه پیش

سلام

cherrycherryladyyy | 54 ثانیه پیش

ازدواج

dadyasman | 1 دقیقه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز