فردا صبح زود برای کارای عمل رفتم وپذیرش شدم وگفت بعدظهر3 بیا.اومدیم خونه ناهار بخوریم که یه بشقاب خورشت خوری سهمیه من وشوهر از خورشت قیمه بود ویه بشقابم اون سه تا سر سفره وتو یه ظرف کوچیک ماست وخیار که قاشق توش گذاشته بودن ووسط سفره .من میلی به غذا کلا نداشتم واینا برای همسرم که به غذا اهمیت میده خیلی جالب بود