ما توی یه واحدی که بابام داشت از قبل زندگیمونو شروع کردیم، چون شوهرم توانایی مالی نداشت خونه بگیره، الانم با این اوضاع گرونی نمیدونم کی میتونیم خونه خودمون بریم، یه حس ناخوشایندیه،ربا وجود اینکه اینجا راحتم، دوس داشتم خونه مال شوهرم بود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از طرفی اصلا پس انداز کردن بلد نیستم، یعنی اندازه احتیاجم از شوهرم پول میگیرم، و با این وضع گرونی چیز زیادی آخر ماه نمیمونه، ضمن اینکه بنظرم فایده ای هم نداره پول جمع کردن