من حدود ۵ماهه عقدم اما اصلا خونشون نخوابیدم😆گرم هستم اما نه زیاد!تا ازم چیزی نپرسن حرفی نمیزنم!غیبتم کنن من لال و کر میشینم😆تا دعوتم نکنن خونشون نمیرم روز اولم به شوهرم گفتم دعوتی میام توام دعوتی بیا😆موقع مهمونی ام در حد متعادل کمک میکمم سفره بچینم یا ظرفی بشورم اونم با کمک کسی!
قهوه بنوشید☕موسیقی گوش دهید 🎶و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید🌈شاید زندگی همین باشد💫
به نظر من دوری و دوستی هر چقدر کمتر بریم سمتشون و کمتر تحویلشون بگیریم بهتره
من از این پشیمونم که چرا مادرشوهرم از اون اول اومد خونمون اگه میخواست شب بمونه بدون اجازه من رفت رو تختم خوابید جای شوهرم گفت من پا درد دارم رو زمین نمیتونم بخوابم منم روم نشد چیزی بگم حالا الان عادتش شده هر وقت میاد اگه قرار باشه شب بخوابه میره رو تختم میخوابه شوهرم رو زمین البته اون موقع مظلوم بودم اگه الان بود بهش اجازه نمیدادم