خواهر شوهرم تازگی عقد کرده و تحمل ادا و اطوارهاش دیگه از تحمل من خارجه! ببین چه کرده که اومدم عضو نی نی سایت شدم تا بتونم با خیال راخت غیبت کنم چاره جویی البته!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آخی چه سخت بوده برات عزیزم خب این اصلا خوب نیست البته ماهم نمیپسندم داماد همش خونه عروس باشه ...
خیلی بد بود الان یادش میفتم بدترین روزای زندگیم بود.والا غیراز مادر من هیچکس تو خانواده ما اینجوری نیست حالا شب نموندن رو میشه کنار اومد اونم واسه ما که تو دوران عقدمون کل صمیمیتمون میشد درحد بوسیدن،اما دیگه مادر من دوران عقدمو زهرمار کرد
منم وقتی خواستگار اومد برام خیلی دختر خوبی شدم با همه مهربون شدم برای همه کادو میخریدم به همه میگفتن عزیزم .مثلا زن داداشمو زنگ میزد میگفتن سلام عزیزم حالت خوبه ....ممنونم محبت کردین فدات بشم من اصلا عزیزم به هیچکس نگفته بوذم انگار آدم بعد ار عقد یه آدم جدید میشه آدم خوب فرق میکنه با قبلش .آدم که رباط نیست تغییر نکنه آن شالله همه تغیراتمون در جهت بهتر شدنمون باشه
هر کس به اخلاق گندی داره دیگه ولش کن مهم ذهن خوومه که اروم و خالی باسه اینقد فکر و خیال میکنم فردا سکته کنم ببفتم کی میاد یه لبوان اب بده دستم والا
استارتر اصلا محلش نزار همین خودشو جدی کرفته مامان باباشم خوشحالن دیگه حق دارن ...
والله من کار خاص ندارم باهاشون. آها اصلا بذار مشکل اصلی رو بگم. یکی جو گیر شدن خفیف شوهرم که البته امیدوارم همینجور خفیف بمونه و دیگه اینکه خودش هی گیر میده به من و می خواد جذابیت و کد بانو گری و همه چیز تمومی خودش رو به رخ من بکشه.
دوست پسرت نبوده ک محرم تر از شوهر داریم مگه؟؟ ولی خدایی مامان من خیلی اپدیت بود تا میخ ...
بخدا مادرم رفتارایی میکرد انگار گناه کرده بودم فرض کن تو حیاط همه نشستن یکم اونورتر از بقیه با همسرم حرف میزدم چنان بلایی سرم میاورد بعدش که کارم فقط گریه بود