مامان من زنگ که نمیزنه مگر چی بشه که بزنگه
اصلا هم نمیاد
خیلی مهربونه ولی نمیدونم چرا بیتفاوته نسبت بمن
خودشو با خواهرای دیگم سرگرم کرده
دم غروبی دلم خیلی گرفته
بغض دارم
توقعی ندارم ولی الان حساس شدم
بعد هشت سال با کلی دوا درمون باردار شدم
😢😢😢😢😢😢
شاید فکر میکنه از خودت بر میایی خب بگو دقیقا چی میخوای یا به خواهرات بگو
عزيزم من خودم پاميشم ميام تند تند
بدون زنگو اينا
زنگم نزن باز من پاميشم ميام😐
بیخیال بابا وقتی نمیاد بزار خب نیادبچسب به زندگیت
اره بیچاره همش اینجا بود یا من اونجا بودم. ولی خیلی بده اینطوری من ناراحت بودم که زحمت میدادم بهش
بله میومد
نه بابا چه زنگی تازه خونشون هم میرفتیم خودم کار میکردم
تاروز آخر زایمان همش بیرون بودم رانندگی هم میکردم دوتا سز پشت سر هم هم داشتم تو هیچکدوم هیچکس بهم کمک نکرد
خداروشکر خدا بهم صبر و قوت داد
ناراحت نشو عزیزم..مطمئنا دوستت داره.ولی همه مامانا اخلاقشون شبیه هم نیست
نه من سر همه بارداريام دور بودم از مامانم
ولي عزيزم به نظرم زياد حساس شدي
آدم اين حرفارو كه با مامانش نداره
پاشو خودت برو پيششون يا بهش بگو مامان چرا ديگه دوسم نداري
دو ماه اخر و کلا خونشون بودم
به خداتوکل کن.عیبی نداره.بارداری یکمی حساس شدی شاید کار داره مامانت یا هرچی و....بفکر خودت ونی نی باش فعلا
ازش بخواه . مامان من هم زنگ نمیزنه . ولی میاد البته کم . بهش بگو چقدر با سر زدن هاش دلگرمت میکنه . با مامان ها که نباید تعارف کرد.
حق داری
من بچه بودم مادرم به رحمت خدا رفتن کلی توی ذهنم خیال بافی میکردم اگر مادرم زنده بود چقدر برام مفید بود
ولی کلا یاد گرفتم فقط از دوتا زانو خودم توقع داشته باشم
ولی بامادرت حرف بزنی بهتره بگو اش هوس کردم برام بپز ودلم کشیده بیایین اینجا و...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
