تو این همه داری زجه میزنی اون اونوقت اصلا ب روی خودشم نمیاره لعنتی.چرا اینجوری شدید.ب فکر ی چاره باش.میخوای خدایی نکرده بچتو بکشی ؟؟ازش لازم نیس اجازه بگیری پاشو ببرش دکتر برو از ننه باباش پول قرض بگیر بگو پول نمیده بهم بچم مریضه میخوام ببرمش دکتر
بله درسته.به من گفت باید حق طلاق حق تحصیل حق کار حق مسکن بدی.منم گفتم باشه.اومدم باهات زندگی کنم.هرچقدر زبانن بهش گفتم من با این چیزا مشکلی ندارم گفت باید ثبت بشه تا خیالم راحت بشه منم ثبتش کردم.ولی نشد که بشه
الان برا چي انقدر التماسش ميكني؟!اون مريضه لذت ميبره التماسش ميكني،پاشو يه تكوني به خودت بده بچه تو پدر نداره الانشم...نگران چي هستي؟
خدا لعنتشون کنه کثافا رو تو که هنوز دنبال ننه اتی خب میموندی ور دلش زن گر5فتی فقط که ثابت کنی نری
عزیزم من تاپیکاتو دنبال میکنم
حس میکنم شوهرت کلا از ازدواج پشیمونه.شاید زمان ازدواج سنش کم بوده و الان به هر دلیلی پشیمونه
شرایطی ک میگی خیلی سخته.خودتم سنی نداری
اگه شوهرت درست بشو نیست ی راه میمونه فقط
اگ امکانشو داری خودت تنهایی برو مشاوره
