2733
2734
عنوان

توروخدا کمکم کنید.میخوام بخاطر پدرومادرم میخوام خودمو بدبخت کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 1559 بازدید | 148 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اصلا از فکرم بیرون نمیاد

فقط بهت میتونم بگم تموم کن و ادامه نده عشق بعد ایجاد میشه یا بچه بیار محبت ایجاد میشه همه چرت پرته تو هنوز قبلی دوست داری. من روزی یکی دوتا از این مدل پست ها دارم اینجا میبنم  و کامنتها وحشتناکی میخونم و افرادی که الان میگن فقط بخاطر بچه دارم ادامه میدم یه نفر دیشب خوندم بعد سیزده سال داشت جدا می شد.

دخترها شجاع باشید اینقدر نترسید از پدر و مادر اونا فقط میخوان بگن دخترم عروس شد اونا فکر خودشونن.


2731
تموم مردای اطراف من بابام ودایی هام و...خشنن این روم بد اثر گذاشته

ربطی به خشن بودن اینا نداره تو دلت جای دیگست برو به مراد دلت برس کوتاه نیا .بخدا مشت لگد خوردن بهتر از یه عمر ضربه روحی خوردن هستش. اگر میخوای خوشبخت بشی شجاع باش.

مغرور وسنگین وکم حرف وخشن میخواستم


    

اگه مهربونه

با اخلاقه

مرد زندگیه

کاری هست

میتونه روابط و زندگی رو مدیریت کنه باهاش زندگی کن

۹۹ درصد موارد نمیشه دقیق همونی ک دنبالشی رو پیدا کنی

استارتر امیدوارم نظرمو بخونی 

کلا خیلی کم نظر میدم اما چون چیزی که تاپیکش رو زدی شبیه زندگی منه خواستم نظرمو بگم شاید بتونی تصمیمات درست تری بگیری 

سال 89 با یه اقا پسری دوست سدم برای اولین بار مثل جونم دوسش داشتم خیلی زیاد میخوام خلاصه بکم بهت 

این اقام خشن بود مغرور بود عصانی میشد 

ولی من دقیقا عاشق همین رفتاراش بودم 

حالا 3 ماه باهم بودیم 2 ماه قهر  

یه بار خیانت میکرد یه بار خطشو عوض میکرد 

یه بار میگفت از فلان لباست بدم اومد قهر میکردیم 

دوباره می اومد کلی منت کشی آشتی میکردیم 

 میدونی دوسش داشتم وابسته این رفتاراش شده بودم

4 سال با هم بودیم یه روز خطشو اسه همیشه خاموش کرد و رفت 

منم چون خانوادم میدونستن داستان من و مرتضی رو مادرم گفت الا و بلا باید ازدواج بکنی یا بگو بیاد خواستگارت 

البته چون میدونست نمیاد این حرف و زد و الا ی بار تو بحثامون بهم گفت جنازه تو رو هم بهش نمیدم 

خلاصه سرت و درد نیارم بین اون خواستگارا با پسر دوست بابام عقد کردم 

خدا میدونه چقدر همسرمو اذیت کردم چقدر سرد بودم باهاش 


2738

اخرای عقدمم میخواسم جدا بشم فکر کسی که دوسش داشتم راحتم نمیذاشت 

اما نم به خاطر پدر مادرم صداشو در نیاوردم و تن به ازدواج دادم

ازدواجی که شب عروسیم تو خونه خودم 2 ساعت گریه کردم تا خوابم برد 

روز عقدم با گریه رفتم محضر 

خلاصه سه ماه بعد عروسیم سرو کله دوست پسرم پیدا شد و من و پیدا کرد 

گفت غلط کردم بیجا کردم 

گریه میکرد 

حالا ببینیش همه ازش میترستن الان واسه خودش مردی شده سری تو سرا در اورده 

خواهرش زنگ زد رفتینم بیرون 

استارتر به 1 سال نکشید سر رفیق بازیای شوهرم با این که خصوصیاتش مث همسر الان توو بود منظورم خوب بود ن و دوست داشتن من. ولی تنها خصوصیت بدش همین رفیق بازیاش بود که خداروشکر بهتر شد و میشه 

 9 ماه قهر کردم اومدم خونه بابام میدونی با خیال اینکه خوبه دیگه شوهره بهم بهانه داد طلاق میگیرم با دوست پسرم ازدواج میکنم 

ببین با 23 سال چقدر غیر منطقی فکر کردم 

بلاخره یکم از مهریمو گرفتم جهازمم اوردم

تو این 9 ماه که قهر کردم دوست پسرم هیچ کاری برام نکرد این من بودم که براش میمردم

بعد 9 ماه یه شب با خودم فکر کردم ببین کسی که اینقدر دوست داشت رو به خاطر پسری که 4 سال به پاش نشستی رو ول کردی 

زندگیت .و به خاطر کی خراب کرید 

چند شب بعد به همسرم پیام دادم

 باورت میشه منی که جواب تلفنش رو نمیدادم

اینقدر دوسم داشت که بتا وجود این همه بدیای من دوباره اومد سراغم همه چی و از نو سشروع کردیم 

باورت میه تازه 1 الم نشده دوباره از نو شروع کردیم اما خیلی ها بهمون غطه میخورن

اون پسرم هر از گاهی با عوض کردن عکس پروفایلش مثلا میخواد بگخ من هنوزم دوست دارم اما دوست داشتن به عمه نه حرف 

توام بشین با خودت سبک سنگین کن ببین تا اخر عمرت میخوای با همسرت زندگی کنی تا 60 سالگی تا 80 سالگی ببین میتونی؟؟؟

اگرم دیدی نمیتونی که همین الان جدا شو نذار بعد ازدواجت ک  خیلی خیلی سخته

امیدوارم درست تصمیم بگیری تا مثل من اینقدر اذیت نشی

تونستی دوست پسرت رو فراموش کنی و عاشق شوهرت بشی؟


نمیدونم 

هنوزم بعد4 سال تکلیفم با خودم مشخص نیست 


شاید اگر جای تو بودم عقدم رو طولانی تر میکردم  یا کلا منتفیش میکردم 

اخه دقیقا نمیدونم شرایط تو چه جوریه یا این ک ه همسرت با تو چه جوریه 

من هنوزم به یادش گریه میکنم عکس پروفایلشو هر چند ساعت یه بار چک میکنم 

اما بعد یاد کاری که با من کرد می افتم و میگم اون کجا و همسرم کجا 

داستان زندگیم و با  نام  کاربری نازار نوشتم خواستی برو بخون 

امیدوارمم خوشبخت بشی عزیزم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز