شوهر من همونجا منو میکشت بهش بگم خفه شو امید وارم کتک نخورده باشی
از یه مانتو خوشم اومد اول بازار بودیم گفتم بریم بازم دور بزنیم اگه بهتر پیدا نکردم همینو میگیرم از وقتی عید رفتیم مسافرت از مامان بدبختم بدش اومده البته مامانم خیلی مهربونه و کلی کارا براش کرده از تیپشو اخلاق مامانم بدش اومده مامانم خوب سنش بالاس یکم سادست
هی میگه چرا بدتیپه ب خودش نمیرسه چرا به این جریان کار داره
کسی نیست
انگار کسی نمیخون
بعد دوباره برگشتم مانتو هرو بگیرم هی زنگ زد بدو بیا من منتظرم من ادم تو نیستم صبر کنم قبلشم ازمون جدا شد من گم کردم جایی ک بودیمو خیلی خود رای حرف حرفه خودشه
تا برگشتیم مامانمو بزاریم خونه بعدم برگردیم اینم بگم من قبلش لباساشو نشسته بودم ناراحت بود ن اما اینطوری بخاطر دیشب گفتم خودت بشور ب منچه
لایک کنید لطفا
چه مردای خاله زنکی پیدا میشن
حالا تیپ مامان شما به اون چه
اینم بگم بابام اخلاقای خیلی بدی داره و من باهاش قهرم با مامانمم رودرباستی دارم رسیدیم دم در خونه مامانم اینا مامانم پیاده شد رفت درو باز کنه ب من گفت میشه توام باهاش بری متظور برو خونه مامانت دیگه منم خیلی ناراحت شدم پیاده شدم مامانم رفته بود تو در زدم درو باز کرد فاصله خونمون با ماشین پنج دقیقست
مامانم گفت چرا برگشتی روم نشدبگم گفتم دستشویی دارم برم دستشویی میرم
رفتم دستشویی بعد اومدم الکی یکم طولش دادم
کسی نمیخونه؟؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
