فرصت بده
ی خاطره بگم ببخش اگ طولانی میشه
دوستم گفت شوهرم شب قبل از روز زن گف فردا با دوستام میرم باغ دلم شکست اما حرفی نزدم گف صب میبرمت خونه مادرت تنها نباشی
میگفت اونروز از بس گریه کردم چشام شدن ی کاسه خون مادرم خواست ز بزنه ک حداقل ی زنگ میزدی کادو پیش کش
اما خواهرم نذاشت و گفت شاید یادش نبوده
عصر ک شد داداشم گف شوهرت گفته کارتش تو خونه جا مونده بیا بریمخونت کارتشو بردار بده بهم و گفته شامم ی جی بپز خانوادتم دعوت کن
گف با این دلم خون بود با مامان و خواهر و داداشم رفتیم خونم و واااااای سوپرایز شدم
حالا فکرشو بکن همون دیشب دوستم ناراحتیشو بیان میکرد نهایتش ی کادو و ی تبریک ک اصلا شیرین نبود
صبور باش دوست خوبم اگ الان نتیجه ندادشک نکن برا مناسبت بعدی سنگ تموم میذاره برات
بعضی وقتا غرور لعنتی تیشه میزنه ب ریشه عشقمون