مادر فرزانه همیشه نگران بود; نگران همه چیز; و از جمله نگران عروس شدن دخترش; این که دیر شده ، سخت می گیرد و... بالاخره فرزانه به خانه بخت رفت; اما مادرش نبود که رفتن او را ببیند. به وقت مراسم عروسی، مادر در آی. سی. یو به سر می برد. تالار را کنسل کردند، اما شرایط خاصی بود و به دلایل متعدد یک مراسم کوچک خانوادگی در منزل برپا کردند. جشنی بدون جشن; با لبخندهایی تصنعی و با اشک های فرزانه که بر گونه هایش می غلتید... مادر دیگر به خانه برنگشت و دو روز بعد بر مزار او گریستند...
مرگ خبر نمی کند و بیماری هم خیلی وقت ها پیش بینی ناپذیر است; برای پیر و جوان و کودک و نوجوان; آن هم در این عصر ماشین و دود و آهن. کهولت سن نیز مسائل خود را دارد و باید که با آن کنار آمد; چه برای خود فرد سالمند و چه اطرافیان. اما با همه دشواری های زندگی، به راستی می توان بهتر زیست و بهتر رفت. بیایید به بعضی مباحث نگاه تازه ای بیندازیم. برای نمونه، ببینیم تعریف ما از "مادر" یا "خانم خانه" چیست؟ کسی که از سیر تا پیاز کارها را انجام می دهد، مثل ماشین برای کارهای شخصی و غیرشخصی به اعضای خانه سرویس می دهد و هر روز صبح می پرسد ناهار چی بپزم و...; بعد هم از چهل پنجاه سالگی دست وپا درد، کمردرد، ضعف اعصاب و انواع و اقسام بیماری ها به سراغش می آید و درست موقع به ثمر رسیدن آرزوهای فرزندان، زمین گیر می شود و آن ها را آویزان مطب پزشکان می کند؟ به راستی، هنر زن بودن همین است یا چیزی فراتر از آن؟ اگر به مادرها برنخورد باید گفت چنین مادری پیش از مادربودن یک خدمتکار است; و متاسفانه ما کدبانوبودن، هنر زنانگی و قریحه و غریزه مادری را اغلب اشتباه دریافته ایم.
مادر خدمتکار در سی سالگی فرزندش، لقمه در دست، او را راهی محل کار یا دانشگاه می کند. کفش های او را دستمال می کشد، جوراب هایش را می شوید و همچنان نگران است که اگر خودش نباشد، نکند بچه اش از گرسنگی بمیرد. شغلش چه می شود؟ و...; او به جای فرزندش درس می خواند، کاردستی می سازد، شاگرد اول می شود و ده ها کار دیگر; غافل از این که با این روش، انسانی وابسته به جامعه تحویل می دهد; نه انسانی جسور و توانا در رویارویی با مسائل و مشکلات گوناگون زندگی. مادر خدمتکار فرصت ندارد به سلامت جسم و روح خود فکر کند و برای خودش وقت کافی بگذارد. کار او عمدتا جلب رضایت شوهر و فرزندان است و بسیاری اوقات بر این اشتباه خود نام ایثار را هم می گذارد. در حالی که مسلما همسر و فرزندان ترجیح می دهند با زنی شاداب و سالم روبه رو باشند، نه زنی مادام نگران و درهم شکسته و خسته. (در این مبحث برای تمرکز بیشتر روی موضوع، از پرداختن به مسائل گوناگون دیگری که به روح و جسم زن آسیب می رساند صرف نظر شده; و البته این به معنای نادیده گرفتن آن ها نیست. نکته دیگر این که، استفاده از واژه "خدمتکار" نمادین است و به هیچ عنوان بی احترامی به مردان و زنانی که شرافتمندانه به این حرفه اشتغال دارند در آن نهفته نیست.
همچنین این نوشتار مفهوم قدرناشناسی از زحمات خانم ها را دربرندارد.)