2733
2734
عنوان

داستان زندگیمو کیا دوس دارن بخونن

884 بازدید | 49 پست

از قبل تایپ شده  اگه دوس دارین لایک کنین تا بزارم

من پر از حرف سکوتم    خالیم رو به سقوطم                  بی تو و آبی عشقت      تشنه ام کویر لوتم                    نمیخوام اشفته باشم      آرزوی خفته باشم                 تو نزار اخر قصه حرفمو نگفته باشم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

دلم بچگیمو میخواد.وقتی فارغ از همه چی بودم .وقتی هیچ نگرانی نداشتم .وقتی میتونستم تو بغل مادرم بشینم وقتی مامانم شاد بود خوشحال بود  برامون ترانه میخوند و ما چقد از اینکه قلب خونه شاده  کیف میکردیم

وقتی که بابام هنوز جوون بود و میرفت اداره و من بی صبرانه منتظرش بودم ک برام خوراکی بیاره.دلم وقتیو میخواد ک تو حیاط خونه ی حوض کوچیک داشتیم و ظهرای گرم تابستون  مامانم حوضو برامون پر اب میکرد و میگفت برید توش بازی کنید منو خواهرام و داداشم با خوشحالی میپریدیم تو اب و اونموقع حتی ی لحظه ب ذهنم خطور نمیکرد ک در اینده حتی فک کردن ب این خاطره چشممو تر کنه.

یادم میاد وقتی خیلی کوچیک بودم با بابام میرفتم تو مزرعه هامون.هنوز بوی اون گندمای تازه اب خورده و صدای قورباغه ها ک کنار جوی های اب بودن  خیلی قشنگ تو خاطرمه.یادمه وقتی برمیگشتیم دیگع غروب بود و هوا داشت تاریک میشد .منو بابام برمیگشتیم خونه شام مادر حاضر بود  چقد عالم بچگی خوبه بزرگ شدن ارزویی بود ک ب براورده شدنش نمی ارزید.یادمه هرجا میرفتیم من تو صندلی جلو بغل مامانم میشستم .هنوزم درخشش ستاره ها خیلی خوب یادمه  ک چشمک میزدن و من خوب و خوش بغل مادرم نگاشون میکردم‌.اون اهنگای تو ماشین چقد لذت بخش بودن.

من هممیشه همه جا میرفتم با بابام .حتی باهاش نمازجمعه هم میرفتم تا قبل سن تکلیف .منظورم اینه میرفتم بخش مردونه .یه چیز خنده دار هم بگم بوی جوراباشون خفم میکرد تا اخر  ولی حتی اونم خاطره انگیز بود برام. ..با بابام میرفتپ تو مزرعه ها کمکش کشاورزی هم میکردم یادمه دقیق ک باهم ذرت کاشتیم.البته فقط من نبودم.شریکش و دختر شریکش ک هم سن من بود و رفیق صمیمیم بود هم بودن  و حتی یادمه منو دوستم رفتیم پیشه یه هاپو  و سگه بیچاره هم خواب بود  اینقد با چوپ قلقلکش دادیم تا بیدار شد و افتاد دنبالمون  حتی شلوار دوستمم با دندون گرفت ک گاز بزنه فقط خدا رحم کرد چیزیش نشد. با بابام مکانیکی هم میرفتم .کلا همه جا باهاش بودم .خیلی بیش از حد صمیمی بودم .هنوزم منو از بقیه  بچه هاش بیشتر دوس داره.خودش همیشه میگه .

من پر از حرف سکوتم    خالیم رو به سقوطم                  بی تو و آبی عشقت      تشنه ام کویر لوتم                    نمیخوام اشفته باشم      آرزوی خفته باشم                 تو نزار اخر قصه حرفمو نگفته باشم

خلاصه روز ها میگذشت و من میرفتم مدرسه .درسخدن بودم ی دختر خیلی خجالتی و کم حرف بودم .تو مدرسه بچه ها حتی اگه میزدنم هم هیچی نمیگفتم.ولی میرفتم تو خلوت و کلی گریه میکردم.نمیتونستم از حقم دفاع کنم.اگه خوب درس جواب نمیدادم دیگه اونقد گریه میکردم جلو معلم ک بدبخت میگفت غلط کردم برو بشین سرجات اینقد گریه نکن.ولی بخاطر اخلاقم معلما همیشه دوستم داشتن میگفتن ساکته مودبه .همه چی خوب بود ک ی اتفاق افتاد ک شاید همون باعث حال بد امروز منه.خواهر بزرگترم با ی پسر ک تو شهرمون اوازه خوبی نداشتن و بی اصل و نسب بودن و بقول معروف همیشه صداشون درمیومد  دوست شد و قصدشون هم ازدواج بود ‌.خانواده ما اصل و نسب دار بودیم و ازونجایی ک تو شهر کوچیک زندگی میکردیم خب همه همو میشناختیم و  ب هرکی میگفتیم فلانی خاستگاره زهراس میگفت  نه  اصلا اینکارو نکنید خانواده خوبی نیستن و ازین حرفا  .ولی خواهرم و دامادمون اصلا کوتاه بیا نبودن و همو میخواستن و همون ی ضربه محکم بود ب همه مون .داداشم شکست خورد و افتاد تو خط سیگار و بعدم کم کم معتاد شد  .خواهرم ازدواج کرد ب همون پسر در صورتیکه هیچکدوم از اعضای خانواده موافق این وصلت نبودیم. تو این گییر و دار بابام ضامن یکی از اقوام شد و قسطارو ک پرداخت نکردن هسچ  حتی خونمون هم رفت گرو بانک و این ی شکست دیگه تو زندگیمون بودد.کنارش داداشم معتاد بود خواهرم ک تازه عروسی کرده بود و ظاهرا زندگیه خوبی داشتن و روابط هم عادی بود .ولی بابام شکسته میشد .وضع مالی مون داشت روز ب روز بخاطر اعتیاد داداشم بد و بدتر میشد.کاش ازهمون اول جلوشو میگرفتیم و نمیذاشتیم بجایی برسه ک من برا فرار از اون خونه برم ازدواج کنم

من پر از حرف سکوتم    خالیم رو به سقوطم                  بی تو و آبی عشقت      تشنه ام کویر لوتم                    نمیخوام اشفته باشم      آرزوی خفته باشم                 تو نزار اخر قصه حرفمو نگفته باشم

هستین ؟بقیه شو بگم؟

من پر از حرف سکوتم    خالیم رو به سقوطم                  بی تو و آبی عشقت      تشنه ام کویر لوتم                    نمیخوام اشفته باشم      آرزوی خفته باشم                 تو نزار اخر قصه حرفمو نگفته باشم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز